چکیده:
در زمینه مفهوم برآمده از آیه شریفه «و لکم فی القصاص حیاة یا اولی الالباب» و دیگر آیات مرتبط با قصاص، دو دیدگاه وجود دارد. برخی معتقدند: مفهوم این آیات شریفه، بر رجحان قصاص نسبت به عفو، دلالت داشته و این مفهوم قرین حکمتی عقلانی است و آن حفظ جان انسانهایی است که با تنبه از قصاص مجرم، از قتل دیگر انسانها و گرفتار آمدن خود به کام مرگ، جلوگیری مینمایند. در مقابل گروهی بر این باورند که آیات شریفه، فاقد این مفهوم بوده و صرفا بر حیاتبخش بودن قصاص و تقابل به مثل نسبت به تکایل و زیادهروی در انتقام، دلالت دارد و مقایسهای را بین قصاص و عفو انجام نداده است. این مقاله، دیدگاه دوم را ترجیح داده است و این دیدگاه را با شان نزول آیه و ماهیت مکتب اخلاقی اسلام و تاکید آموزههای دینی بر نهاد عفو، سازگارتر میداند
خلاصه ماشینی:
میتوان مدعی شد که آیه شریفه در مقام بیان مماثلت زنده در قبال زنده و بنده در مقابل بنده نیست تا گفته شود این آیه به وسیله آیات دیگر (مائده / 45) نسخ گردیده است (طبری، 1412: 2 / 61)؛ چراکه آیهای که ادعای ناسخیت آن شده، بیانگر حکم قصاص در شریعت موسوی است که مقدم بر این شریعت است و مقدم، مؤخر را نسخ نمینماید، (آلوسی، 1415: 1 / 446؛ فاکرمیبدی، 1390: 44) بلکه با توجه به فضای نزول، آیه شریفه صرفا در مقام بیان این نکته است که در صورت انتخاب مجازات برای قاتل از سوی اولیای دم، تقابل به مثل و قصاص بهمعنای واقعی آن مورد توجه قرار گیرد، چراکه برخی قبایل عرب قسم خورده بودند: «در قبال قتل بندهای از قبیله خود، فردی حر از قبیله قاتل را بکشند و در قبال کشته شدن زنی، مردی را از قبیله قاتل از میان بردارند» (دروزه، 1383: 6 / 287) این تبختر و خود برتربینی، که به بغی منجر میگردیده (ابنزمنین، 1423: 1 / 185) مخالف معنای دقیق قصاص است؛ چون تقابل به مثل ایجاب میکند که در صورت بنده و یا زن بودن قاتل و مقتول، قاتل کشته شود و لو اینکه زن و یا بنده باشد، نه اینکه جنس به اصطلاح ممتازتر از مقتول را به گمان همسان بودن وضیع قبیله خودی، با رفیع قبیله مقابل!!