چکیده:
نگاه فیلسوفانه حکمت متعالیه و نگاه عارفانه مکتب ابنعربی به مسئله چگونگی ارتباط نفس و بدن، تشابهات بسیاری دارد. هر دو سنت، با در نظر گرفتن اعتبار و لحاظی خاص، به یگانگی نفس و بدن باور داشته و در عین حال، از لحاظی دیگر، ضمن پذیرش وجود فاصله فراوان میان نفس ناطقه عقلی و بدن جسمانی، بر ناکافی بودن روح بخاری برای برقراری ارتباط میان نفس و بدن تاکید داشته و وجود مرتبه و بدن مثالی را نیز که میان روح بخاری و نفس ناطقه قرار میگیرد، ضروری میدانند. به این ترتیب، نفس ناطقه عقلی براساس نظر هر دو طایفه، دارای سه بدن در طول هم میباشد؛ یعنی ابتدا به بدن مثالی تعلق گرفته و سپس به روح بخاری و در مرتبه سوم به بدن جسمانی تعلق میگیرد. بعبارت دیگر، نفس ناطقه با دو واسطه بدن مثالی و روح بخاری به تدبیر بدن جسمانی میپردازد.همچنین حکمت متعالیه و مکتب ابنعربی، هر دو، با عنایت به قاعده «تطابق عالم کبیر و عالم صغیر» به تبیین جایگاه نفس ناطقه و بدن مثالی و روح بخاری و بدن جسمانی، بعنوان مراتب عالم صغیر و تطبیق هرکدام از آنها بر مراتب عالم کبیر پرداختهاند.
خلاصه ماشینی:
در مکتب ابنعربی نیز میتوان عباراتی شبیه اینگونه از عبارات صدرالمتألهین یافت که در آنها به نهایت فاصله میان نفس و بدن اشاره شده است؛ مثلا محقق جندی در عبارتی، ضمن تصریح بر یگانگی نفس و بدن و اینکه انسان درواقع، احدیت جمع نفس و بدن است به کمال فاصلهیی که میان نفس مجرد و بدن مادی برقرار است، اشاره نموده است؛ او با تأویل آیه 63 سوره انفال «و ألف بین قلوبهم لو أنفقت ما فی الأرض جمیعا ما ألفت بین قلوبهم و لکن الله ألف بینهم إنه عزیز حکیم» به این مطلب تأکید دارد که اگر تألیف میان نفس و بدن، بدست قدرت الهی صورت نمیگرفت، به هیچوجه این دو حقیقت متفاوت از هم در وجود انسانی با یکدیگر تألیف نمییافتند.
توافق دیدگاه حکمت متعالیه و مکتب ابنعربی درباره روح بخاری در مورد روح بخاری و اصل وساطت آن میان نفس و بدن نیز چندان تفاوتی میان نظریات حکما و عرفا دیده نمیشود، ازاینرو محقق قیصری در شرح فصوص خود پس از تبیین روح بخاری به این مطلب اشاره میکند که در این بحث، اختلافی میان عارف و فیلسوف نیست و اصل وجود آن و نقش ایجاد ارتباط بوسیله آن میان نفس و بدن، امری مسلم و مورد اتفاق همه میباشد: لا یمکن أن یتعلق الروح المجرد بهذا الجسم الکثیف أیضا إلا بواسطة ذلک الجسم اللطیف [ای الروح البخاری] و لذلک یتعلق أولا بالروح الحیوانی الذی هو الجسم اللطیف البخاری الحاصل من امتزاج لطائف الأرکان الأربعة بعضها مع بعض، ثم بواسطته یتعلق بالقلب، ثم الکبد، ثم الدماغ علی ما هو مقرر عند الحکماء.
در حکمت متعالیه و همچنین مکتب ابنعربی از این اصل، برای تبیین جایگاه نفس ناطقه و بدن مثالی و روح بخاری و بدن جسمانی بعنوان مراتب وجودی انسان یا همان عالم صغیر استفاده شده است.