خلاصه ماشینی:
نویسندهی مقاله پیش رو که در رشتهی سینما تحصیل کرده میکوشد با رویکردی سینمایی به نقاشی سنتی کشورمان بنگرد و نتیجه بگیرد که چنان چه فیلم سازان ایرانی بخواهند فیلمی تاریخی از دورههای تیموری یا صفوی بسازند،ضروری است که به نقاشی سنتی ایران که در این دو سلسله شکل گرفت و به کامل رسید، توجه کنند.
نکتهی جالب توجه در نقاشی سنتی ایران آن است که استقرار مارپیچی یا هندسی پیکرهها بدون رعایت پرسپکتیو انجام میشود و پیکرهها در سطح دو بعدی به شکل مارپیچی یا هندسی مستقر میشوند به همین منظور،در این مقاله تلاش شده است تعدادی از نقاشیهای کمالالدین بهزاد مربوط به دورهی تیموری و نیز رضا عباسی مربوط به دورهی صفوی مورد توجه قرار گیرد تا به طور مقایسهای نحوهی استقرار پیکرهها در محیط طبیعی )tnemnorivne larutan( یا فضای معماری )ecpas larutcetihcra( بر اساس الگوی زیر بررسی شود: 1-در محیط طبیعی مانند دشت،جنگل،میدان رزم،مجلس بزم به صورت خط مارپیچ )enil larips است.
مشاهدهی نقاشیهای سنتی ایرانی نشان میدهد که موضوعات جذابیت فضاهای معماری و نیز کوچکی پیکرهها در برابر جلال ساختمانها در نقاشیهای بهزاد و به طور کلی دورهی تیموری،این فکر را به ذهن تداعی میکند که شاید حاکمان تیموری از این طریق میخواستند در نزد مردم مشروعیت کسب کنند انسانی در محیط طبیعی به نحوی ترسیم شدهاند به با اشکال زمینه کاملا هماهنگ باشند؛به طوری که اگر خطوط طبیعت ادامه داده شوند به خطوط شکل پیکرههای انسانی میپیوندند و چنان که نقاط استقرار پیکرههای انسانی میپیوندند و چنان که نقاط استقرار پیکرهها را با خطی فرضی در ذهن خویش به یکدیگر متصل کنیم اغلب به شکل دایرهای بسته یا مارپیچی کنار هم قرار میگیرند.