چکیده:
شیخ اشراق با ناقص دانستن روش مشائین در دستیابی به حقیقت، روش کشف و شهود را برمی گزیند؛ اما فکر و برهان چه جایگاهی در روش وی دارد؟ از برخی عبارات او برداشت می شود که فکر و برهان جایی در روش او ندارند و از برخی عبارات دیگر وی نتیجه عکس گرفته می شود. یکی از راه حل های این ناسازگاری ظاهری، تفکیک قائل شدن بین روش شخصی رسیدن به حقیقت و روش انتقال مفاهیم به غیر است. طبق این دیدگاه، روش رسیدن خود حکیم به حقیقت، کشف و شهود است و استفاده از فکر و برهان، تنها برای تعلیم دیگران است، نه برای اطمینان شخصی؛ اما با ذکر سه دلیل محدود کردن جایگاه فکر به جایگاه انتقال مفاهیم به غیر رد می شود. در نتیجه حکیم اشراقی در جایگاه رسیدن شخصی به حقیقت هم می تواند از روش شهودی استفاده نماید و هم از روش استدلالی و در جایگاه انتقال حقایق به غیر از روش استدلالی باید استفاده نماید.
خلاصه ماشینی:
طبق این دیدگاه، روش رسیدن خود حکیم به حقیقت ، کشف و شهود است و استفاده از فکر و برهان، تنها برای تعلیم دیگران است ، نه برای اطمینان شخصی؛ اما با ذکر سـه دلیل محدود کردن جایگاه فکر به جایگاه انتقال مفاهیم به غیر رد میشود.
با تفکیک قائل شدن بین روش شخصی رسیدن به حقیقت و روش انتقال مفاهیم بـه غیـر، جایگاه فکر و عقل استدلالی در روش سهروردی روشن میشود، با ایـن شـرح کـه اسـتفاده از فکر، در مواقع انتقال مفاهیم به دیگران کاربرد پیدا میکند نه وقتی که حکیم میخواهد شخصـاً به حقیقت نائل شود، و در این موقع تنها کشف و شهود باید روش باشد.
از اینکه سهروردی متوغل در تأله و بحث را برترین حکیم میداند، میتوان دریافت کـه از نظر او استفاده کردن از فکر و اقامه برهان بهتر از استفاده نکردن از فکـر وعـدم اقامـه برهـان است ، چه در جایگاه انتقال حقایق به غیر (که اساسا در اینجایگاه جز روش استدلالی از روشی دیگر نمیتوان استفاده کرد) وچه حتی در جایگاه شخصی رسیدن به حقیقت که در ایـن مقـام نیز اگر حکیم با استدلال و برهان، توانسته باشد مشاهدات عرفانی اش را اثبـات کنـد، اطمینـان بیشتری برای خودش حاصل خواهد شد.
با اینکه روش خود سهروردی در حکمت اشراق این بوده است که ابتدا با استفاده از کشف وشهود به حقیقت نائـل شـده اسـت وسـپس بـرای آن هـا برهـان واسـتدلال سـاخته اسـت (سهروردی، ١٠/٢)١، اما لزومی ندارد به تقدم زمانی شهود به استدلال و برهان برای هر حکـیم اشراقی حکم کنیم .