چکیده:
بلاغيان سنتي ما همواره تأکيد کردهاند که ترکيبها و ساختارهاي کلام بليغ ارزش زيباشناختي و معناشناختي دارد. در متن قرآن کريم آرايش اجزاي جمله با مهندسي خاصي صورت پذيرفته و ترکيبهاي زيبا و معناداري پديد آمده است. يکي از اين آرايشهاي زيبا و معنادار آن است که جزئي از جمله در ميان دو جزء ديگر قرار گرفته است. يکي ديگر از اين آرايشها نيز آن است که در جايي که انتظار ذکر جزئي در بين دو جزء ديگر داريم، اين جزء ذکر نشود. مفسران و معربان، اين اسلوبها را با «حذف» و «تقدير» معنا کردهاند، اما علامه طباطبايي بر آن است که تقديرگرايي، افزون بر آنکه بخشي از معناي آيه را پنهان ميکند، زيبايي شگفتآور آيه را نيز از بين ميبرد. وي با نگاه ويژهاي که به اين اسلوب دارد، آن را معنادار و پديدآورندة زيبايي منحصربهفردي يافته است. قاعدهانگاري اين نگاه ويژه با مشكلاتي روبهرو است که در اين مقاله آن اشكالها بررسي و جايگاه تفسيري و ارزش زيباييشناختي اين نگاه بهمثابة قاعدهاي فراگير اثبات شده است.
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه هریک از تقدیم و تأخیر جنبة معناشناختی پرکاربردی دارد، که دانش بلاغت آن را بررسی میکند، اکنون جای این پرسش است که آیا توسیط و عدمتوسیط هم جنبة زیباشناختی و معناشناختی درخور توجهی دارند؟ به دیگر سخن، آیا ممکن است در یک متن بلیغ، آن هم متنی مانند قرآن کریم، که تقدیم و تأخیرهایش بسیار معنادار است، توسیط و عدمتوسیط بیمعنا سامان یافته باشد؟ آیا مفسران استظهارگرایی چون علامه طباطبایی این دو عنصر را بیمعنا و فاقد زیبایی میدانستهاند؟ این مقاله برای بررسی این پرسشها و حل مشکل زیباشناسی و معناشناسی توسیط و عدمتوسیط با محوریت تفسیر المیزان پدید آمده است.
نقد اول: گسست بین جنبة زیباشناختی عدمتوسیط و جنبة معناشناختی آن علامه طباطبایی بهفراست دریافته بود که خداوند در آیة مربوط به حضرت ابراهیم نخست با حکایت حال ماضیه تصویر تخیلی (Image) و سپس با عدمتوسیط یک صوت تخیلی پدید آورده و این دو را با یکدیگر ترکیب ((Mix کرده است.
نقد دوم: مشکلات قاعدهانگاری عدمتوسیط علامه طباطبایی با اینکه به فراوانی عدمتوسیط در قرآن کریم تصریح کرده است (وهذا کثیر فی القرآن) (همان)، اما درعینحال نهتنها موارد مشابهی از عدمتوسیط را در تفسیر المیزان بدون بررسی رها کرده است، بلکه حتی در برخی آیات مشابه، خود وی نیز به تقدیرگرایان پیوسته و رخنة بین سخنگو و سخن را با در تقدیر گرفتن کلمة «قال» ترمیم کرده است و بدینترتیب، مانع از دیده شدن «عدمتوسیط» شده است.