چکیده:
از مباحث مهم معادشناسی، حکمت و فلسفه برپایی قیامت است؛ به این معنا که حکمت رستاخیز چیست و چه ضرورتی در برپایی حیات اخروی انسان وجود دارد؟ قیامت چه کمالی را به انسان می بخشد که وجود آن از منظر وحی الهی لازم و حتمی شده است؟ حکما و متکلمان اسلامی و مفسران شیعه و اهل سنت، با روش های مختلف تفسیری با مبانی متفاوت در طول تاریخ پاسخ هایی به این پرسش داده اند. پژوهش حاضر با روش تحلیلی و با مبانی نقلی و عقلی درون دینی صورت گرفته است، به تحقیق و ارزیابی دیدگاه تفسیری علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و مقایسه آن با آراء تفسیری دیگر مفسران از عامه و خاصه می پردازد. از دیدگاه تفسیری علامه در تفسیر المیزان استفاده می شود که از جمله حکمت های برپایی قیامت، می توان به مواردی همچون دریافت پاداش و کیفر اعمال و عقاید انسان ها در زندگی دنیوی، اقتضای سرشت ابدیت خواهی انسان، استعداد بقا و حیات اخروی انسان اشاره کرد.
The philosophy or the rationale for the resurrection constitutes one of the main topics of eschatology; that is، what is the rationale for the resurrection and what is the necessity of resurrection for human beings in the hereafter? What perfection is it granted to humans on the judgment day whose existence has been deemed necessary and definite in the view of divine revelation? Throughout history، Muslim philosophers and theologians as well as Shi'i and Sunni exegetes have provided answer to this question in terms of different commentary methods and different principles. Drawing upon analytical method along with basing the arguments on textual traditional and rational principles، the present research has been conducted to investigate and evaluate the interpretive view of Allameh Tabatabai in Al-Mizan Fi Tafsir al-Quran in comparison with the interpretive opinions of other interpreters ranging from Shi'i to Sunni Muslims. From the interpretive views of late Allameh Tabatabai، one can come to a conclusion that one of the rationales for the Day of Resurrection can be referred to as obtaining reward and penalty for human's deeds and beliefs in this material world، the human nature of seeking immortality and the potentiality of eternal life or life in the Hereafter .
خلاصه ماشینی:
علّامه درباره حكيمانه بودن آفرينش و رابطه آن با معاد در تفسير اين آيه مى نويسد: چرا آنها در دل خود با فراغ بال و آرامش خاطر تفكر نمى كنند كه خداوند عالم آفرينش را باطل و بدون هدف حكيمانه نيافريده است، به گونه اى كه بعد از مدتى نابود شده و به مقصد ثابتى نرسند، بلكه آن را براى هدف حكيمانه براى زمان معينى كه قيامت است، آفريده است كه در آن، هر كسى جزاى اعمال خود را دريافت كند، اما بسيارى از كافران قيامت و پاداش و كيفر را انكار مى كنند (طباطبائى، 1417ق، ج 16، ص 158).
وى سپس در مقام استدلال مى نويسد: ازآن روكه واژه حق در اين آيه صفت فعل خداى تعالى قرار گرفته، بيانگر هدف مند و حكيمانه بودن تمام نظام آفرينش است و چون هيچ يك از مخلوقات در دنيا به دليل اجل مسمّى دايمى و ابدى نيست، هدف نهايى آفرينش نمى تواند در دنيا باشد و با نفى انديشه كسانى كه منكر قيامت و پاداش و كيفرند، و اثبات حكيمانه بودن عالم خلقت، استفاده مى شود كه از امورى كه آفرينش عالم خلقت را حكيمانه و هدف مند مى نمايد، برپايى قيامت و زنده شدن انسان هاست كه در آن، نيكوكاران به پاداش و بدكاران به كيفر اعمال خويش مى رسند (طباطبائى، 1417ق، ج 16، ص 158).