چکیده:
مسئله ایمان دینی، یکی از مهم ترین مباحثی است که در ادیان به طور عموم و ادیان ابراهیمی به طور خاص مورد توجه بوده است. تاریخ اسلامی گواه این است که مسئله ایمان یکی از کهن ترین موضوعات اعتقادی است که فرق مختلف اسلامی بدان پرداخته اند. این نوشتار، با روش توصیفی ـ تحلیلی می کوشد با نگاه قرآنی، مسئله رابطه ایمان و معرفت از دیدگاه علّامه طباطبائی را مورد بررسی قرار دهد. ابتدا معنای ایمان و معرفت و سپس متعلق ایمان و در نهایت رابطه بین ایمان و معرفت مورد بررسی واقع شده است. سه نوع رابطه بین ایمان و معرفت متصور شده و در نهایت رابطه ای را مقبول دانسته که معرفت نقش زمینه و مقدمه را در حصول ایمان ایفا می کند. در ضمن، رابطه معرفت حضوری با ایمان و امکان حصول ایمان با ظن نیز مورد مداقه واقع شده است.
خلاصه ماشینی:
"علامه طباطبائی ذیل آیه 4 سوره «فتح» ضمن تحلیل معنای ایمان، به این فرض اشاره نموده و می نویسند: و از اینجا روشن می گردد بطلان آنچه گفته شده است که ایمان مجرد علم و تصدیق است و دلیل بطلان آن است که چه بسا علم با کفر جمع گردد (طباطبائی، 1430ق، ج 18، ص 473).
3. علامه ذیل آیه 28 سوره «رعد» «الذین آمنوا وتطمئن قلوبهم بذکر الله ألا بذکر الله تطمئن القلوب»، در مقام تفاوت میان علم و ایمان می نویسند: ایمان به خدا به صرف این نیست که انسان بداند و درک کند که خدا حق است؛ زیرا مجرد دانستن و درک کردن ملازم با ایمان نیست؛ زیرا دانستن با استکبار و انکار هم می سازد و چون می دانیم ایمان با انکار نمی سازد، پس نتیجه می گیریم که ایمان صرف ادراک نیست، بلکه عبارت است از پذیرایی و قبول خاص از ناحیه نفس نسبت به آنچه درک کرده...
به تعبیری دیگر ـ همان گونه که اشاره گردید و از مجموع آیاتی که پیرامون ایمان و رابطه آن با معرفت از بیانات علامه فهمیده می شود ـ ایمان، قرار گرفتن و جایگیر شدن علم و معرفت در قلب و دل می باشد، به گونه ای که نوعی تعلق و عقد و تسلیم شدگی را برای قلب فراهم می آورد و ازاین رو، ایمان متأخر از علم و معرفت می باشد و علم و معرفت زمینه ساز حصول ایمان می گردد و به بیانی دیگر، ایمان از سنخ گرایش است، برخلاف معرفت و علم که از سنخ حضور می باشد، حال یا حضور صورت معلوم و یا حضورخود معلوم (طباطبائی، 1388، ص 256؛ مصباح، 1389، ج 1، ص 165)."