چکیده:
تقسیم بندی متون ادبی به انواع گوناگون به قصد شناخت و التذاذ بهتر از ایـن متـون ، صورت می گیرد. اما معیار برای تقسیم بندی متفـاوت بـوده اسـت . گروهـی صـورت ظاهر و قالبهای شعری را مدنظر داشتند که با این معیـار انـواعی مثـل قـصیده غـزل ، رباعی و ... نامگذاری می شود. معیار دیگر بر اساس معنای درون متن است که با ایـن معیار تنوع و نامهای بیشتری برای متون ادبی به وجود می آید. در این مقاله موضوع سخن تقسیم بندی بر اساس محتواست و تأکید بر سـه نـوع شعر حماسی ، غنایی و حکمی و تعلیمی و ارتباط آن با روان انـسان و چگـونگی به وجود آمدن هر کدام و نیز نقش هر کدام در ایجاد ارتباط و نقـش عـاطفی بـه عنوان نقشهای مهم زبان .
خلاصه ماشینی:
") اگر چه همانطور که گفتیم شعر حکمی و تعلیمی با شعر غنایی بسیار تفاوت دارد اما حتی از این نظر که عین و ذهن را ترکیب می کند نیز بی شباهت بـه مقاصـد و ساختار شعر نمایشی نیست و ما می توانیم در کنار شعر حماسی و شعر غنـایی آن را یکی از انواع اصلی شعر فارسی به حساب آوریم و نظرگاههای مربوط بـه سـه نوع ادبی یونان را دربارٔە این سه نوع شعر فارسی به حساب آوریم و نظرگاههای مربوط به سه نوع ادبی یونان را دربارٔە این سه نوع شعر فارسی نیـز بـیش و کـم صادق بدانیم چنانکه در نظریۀ هگل دیدیم .
در شـعر حکمـی و تعلیمی نیز می توان گفت اصل موضوع سخن ، بخـشی در کتـاب هـا و بخـشی در ذهن شاعر وجود دارد و باز همان مهارت شاعر و استعداد و ظرفیت هـای هنـری اوست که معنی موجود را به شیوه ای هنرمندانه ارائه می کند تا بیشترین تأثیر را بر خواننده بگذارد و او را به قبول معنی راغب تر کند، اما در شعر غنایی یـا حـداقل اقسامی از شعر غنایی که به آن ها اشاره خواهیم کرد، معنی یا موضوع سخن مقدم بر شعر وجود ندارد و آنچه مقدم بر شعر وجـود دارد حـالتی روحـی اسـت کـه تحت تأثیر برخورد با پدیده های طبیعت و واقعیت هـای زنـدگی در شـاعر ایجـاد می شود و همین احوال روحی یا احساسات و عواطف است که جریـان تـدریجی معنی زایی را جهت می دهد و در نهایت شعر را به وجود می آورد و بنابراین جنبۀ ناآگاهی در پدید آمدن شعر غنایی نقش برجسته ای دارد."