چکیده:
از دیرباز در هر جامعه و فرهنگ، اندیشۀ بازگشت یا ظهور منجی وجود داشته است. از روزگاران کهن جهان غرب به دلیل ضعفی که به لحاظ سیاسی- نظامی در برابر شرق احساس میکرده است، انتظار آمدن منجی و غلبه وی بر شرق را به عنوان چشماندازی برای خود متصور میشد. این اندیشه پس از ظهور اسلام و تصرف بیتالمقدس به صورت رؤیای ظهور منجی برای آزادسازی اورشلیم نمودار شد. بنابراین در مقاطع و زمانهای مختلف تاریخی این انتظار همچنان به حیات خود ادامه داد.شکست آرمانها بهویژه کشته شدن «کیتو بوقا» در جنگ عین الجالوت در بیست و پنجم رمضان 658ق/ سوم سپتامبر 1260م در قدم نخست کافی بود که جوامع اروپایی را مأیوس نماید. به هرحال هرچند اندیشه ظهور حاکمی مسیحی کمرنگ گردید، ولی بهکلی از بین نرفت. در سال 804هـ/1402م با پیروزی تیمور گورکانی بر بایزید اول عثمانی این تفکر بار دیگر جان گرفت. پادشاه اسپانیا، کلاویخو را برای دریافت حقیقت به سرزمینهای شرقی روانه کرد و پس از آن نیز این اندیشه در تفکرات مسیحیان باقی ماند تا اینکه کشیشی از فرقه ژوزوئیت در دوره صفویه در دیدار با پاپ کلمان هشتم را از تمایل حاکم شرق(شاه عباس اول) و اقدام علیه عثمانی آگاه کرد و وی را به ارسال سفرایی به نزد شاه ایران برای گرویدن به مسیحیت ترغیب کرد. به هرحال این اندیشه هرچند به صورت کمرنگتر تا عصر نادرشاه نیز ادامه یافت. این پژوهش به بررسی چگونگی پیدایش و تحول و رشد اندیشه منجی خواهانه غرب تا افول و رنگ باختن آن در بین سرزمینهای اروپایی میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"اندیشه برخاستن منجی علیه حکومتهای شرقی(از دولت سلاجقه تا صفویه) جنگهای صلیبی برای هدف مورد نظر که همان خارج کردن سرزمینهای مقدس از دست مسلمانان بود با شکست مواجه شد و در سده دوازدهم میلادی صرفا موقعیت ترکان در جهان اسلام تقویت گردید.
در سال 616ق/1219م در همان زمانی که جنگ صلیبی پنجم با شکست فضاحت بار مسیحیان در مصر پایان یافت (Matthee, 2005 A: 8)، منجی مورد بحث، گونه مبهم داستان پرسترجان، برگرفته از حکایاتی از شاه نسطوری مذهبی بود که گفته میشد در راه آمدن به سرزمین مقدس و درصدد آزادی اورشلیم از دست مسلمانان است.
سوم استفاده از توان رزمی ارامنه و وارد کردن آنان به بدنه و مدیریت بخشهایی از سپاه خود ناشی میشد و در درگیرهای نادر با دولت عثمانی و حمله به بغداد پندین ارامنه در مقام یوزباشی دیده میشوند که فرماندهی نیروهای ارمنی را در دست داشتند و چهارم این اقدامات زمینه را برای ایجاد حکومتی برسرزمینهای پهناور که هدف نادر بود فراهم میکرد و نیز با چنین دیدگاه جهان شمولی از محبوبیت دولت صفوی در بین مردم کاسته میشد (جعفری، 1388: 13).
با قدرتگیری دولت صفویه در ایران چنین اندیشهای نسبت به شاه اسماعیل اول و به ویژه شاه عباس به وجود آمد اما باید گفت پس از عصر اکتشافات جغرافیایی و ظهور اندیشه رنسانس و قدرتگیری تدریجی جوامع اروپایی به لحاظ نظامی این اندیشه بتدریج روبه افول گذاشت و در اندیشه اروپاییان نسبت به جوامع شرقی به شکل مسیحی دوستی درآمد که تا عصر نادرشاه به قوت خود پابرجا بود ولی با غلبه اروپاییان بر دولت عثمانی این اندیشه به کلی رنگ باخت."