چکیده:
چکیده حرکت و پویایی هر جامعه پیوسته متأثر از مردمان آن جامعه میباشد. جامعة اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. مسلمانان در طلیعۀ اسلام از دو گروه تشکیل شدند: گروهی برای رشد و کمال، راه مسلمانی را در پیش گرفتند و گروهی دیگر، برای اهداف و اغراضی غیر از آن به اسلام پیوستند. با توجه به تاریخ صدر اسلام درمییابیم که یک دگرگونی عظیم در مسیر و جهت آن واقع گردیده که باعث بروز اختلاف و چنددستگی در امت اسلامی شد، لذا در این جستار، برای پیدا کردن راه صواب از خطا، اهداف ایشان برسی شده است. در این راه، حقایق روشنی به دست آمد؛ حقایقی که دانستن آن برای هر مسلمان لازم و ضروری است. اینکه چگونه افراد ظاهرا مسلمان با چه آمال و آرزوهایی اهداف خطرناکی را برای خود رقم زدند و برای نیل به آنها چگونه مسیر اسلام را دچار انحراف و امت اسلامی را دچار اختلاف و انشقاق کردند. تحقیق پیش رو، به وضوح حال و عملکرد این افراد را شرح و تبیین مینماید.
خلاصه ماشینی:
٣ـ جریان دگرگونی امر خلافت پیامبر(ص ) پیوسته از ابتدای دعوت و انذار مردم برای پذیرفتن اسـلام و پرسـتش خـدای یکتـا و دوری از شرک و عادات جاهلیت ، مسئلۀ وصـایت و خلافـت را مـورد توجـه قـرار مـیداد و همـواره میفرمود: «این امر بر عهدة خداست » و به مناسبت هـای مختلـف و طبـق فرمـان خداونـد متعـال ، علی (ع ) را در این جایگاه معرفی میفرمود، به طوریکه هر چـه پیـامبر(ص ) بـه سـال هـای آخـر عمـر خویش نزدیک میشد، این معرفی شکل جدیتری به خـود مـیگرفـت ، لـذا گـروه دوم از منـافقین داخل مدینه در برابر آن واکنش نشان دادنـد و بـرای رسـیدن بـه هـدف خـود کـه زاییـدة آمـال و آرزوهایشان بود، شروع به توطئه کردند.
ک؛ ابن هشام ، ١٣٨٥، ج ٢: ٢١٥)، رهبری پیامبر(ص ) را زیر سؤال ببرنـد و از ایـن راه ، خود را مسلمان تر از پیامبر بنمایانند، اما هیچ گاه در این امر توفیق حاصل نمینمودنـد، البتـه ایـن گونه حرکات که در تاریخ ده سالۀ عمر ایشان بعد از هجرت کم نبود، یک فایده برایشان در بر داشت و آن اینکه افرادی که در مسلمانی آنان اما و اگر بود و دیگرانی که در پی فرصت برای انتقـام جـویی از پیامبر(ص ) و اهل بیت گرامی او بودند، شخص ایده آل خود را مییافتنـد تـا در وقـت لازم دور او را بگیرند و برای رسیدن به اهداف شوم خود او را یاری نمایند.
آنگاه از قـول علـی بن ابراهیم قمی آورده است که شاهد این حدیث ، بعد از تلاش ایشان در سقیفه بـرای اجـرای مفـاد صحیفه و به دست گرفتن خلافت و بیعت برای ابوبکر، اواخر حکومـت خلیفـۀ دوم اسـت کـه بـرای تعیین خلیفۀ بعدی میگوید: اگر سالم ، مولای أبی حذیفه ، یا ابوعبیدة جـراح زنـده بودنـد، بـیشـک یکی از آنها به عنوان خلیفه برگزیده میشد و نیازی به شـورا نبـود.