چکیده:
با توجه به اهمیت رمزپردازی روایتهای عرفانی و لزوم تفسیر آنها در درک متن و حصول کارکردهای روایی آن، نشانههای روایتهای مربوط به زمان و مکان را در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشفالمحجوب، رسالة قشیریه و تذکرةالأولیاء بررسی کردهایم. حاصل این پژوهش نشان میدهد که بسیاری از نشانهها چندلایه هستند و کارکرد ارجاعی دارند. نشانههای زمانی عمدتا محملی برای بنیان نهادن «زمان دیگر» است تا عارف با شکستن زمان یا تفوق بر آن بتواند به تجربة عرفانی دست یابد و امر قدسی برای او متجلی شود. مکانها و متعلقات آنها نیز نشانههایی هستند که در روساختی متفاوت، اما با رمزگانی یگانه بار معنایی مشترکی را با خود حمل میکنند؛ روساختهای متعددی که در افقهای فرهنگی مختلف، ابزاری برای انتقال و انعکاس احساس و نیز تجربة امر قدسی و تجربة دینی هستند.با توجه به اهمیت رمزپردازی روایت های عرفانی و لزوم تفسیر آنهـا در درک مـتن و حصول کارکردهای روایی آن ، نشانه های روایت های مربوط به زمان و مکان را در سه اثر اصیل و تأثیرگذار کشف المحجوب ، رسالۀ قشیریه و تذکرةالأولیاء بررسی کرده ایم . حاصل این پژوهش نشان میدهد که بسیاری از نشانه ها چندلایـه هسـتند و کـارکرد ارجـاعی دارند. نشانه های زمانی عمدتا محملی برای بنیان نهادن «زمان دیگر» است تا عـارف بـا شکستن زمان یا تفوق بر آن بتواند به تجربۀ عرفانی دسـت یابـد و امـر قدسـی بـرای او متجلی شود. مکان ها و متعلقات آنها نیز نشانه هایی هستند که در روساختی متفاوت ، اما با رمزگانی یگانه بار معنایی مشترکی را با خود حمل میکنند؛ روساخت هـای متعـدی که در افق های فرهنگی مختلف ، ابزاری برای انتقال و انعکاس احساس و نیز تجربـۀ امـر قدسی و تجربۀ دینی هستند.
خلاصه ماشینی:
"هرچند روایت های عرفانی به خواب و پیامد قدسی آن اهمیت میدهند، برخـی نشـانه هـای روایی، خواب را نماد غفلت و ناآگاهی میسازند: «و خواب ضد علم است و برای این گفته اسـت شبلی که اندکخواب در هزار سال فضیحتی بود» (قشیری، ١٣٨١: ٧٠٠)؛ «و از شبلی ـ رحـۀ الله علیه ـ میآید که هر شب سکره ای نمک با آب و با میلی پیش نهاده بودی.
همچنـان کـه عـارف بـا انتخـاب زمان های مقدس از چرخۀ زمان ناسوتی میرهـد، او بـا انتخـاب سـفر، راه و گـام نهـادن در آن هدف ، زنجیر مکانی را نیز چون بند زمانی، از هستی خود جدا میکنـد: «نخسـت بـاری سـفر از برای خدای ـ تعالی ـ کند نه به متابعت هوی و چنان که به ظاهر سفری مـیکنـد، بـه بـاطن از هواهای خود نیز سفر کند و مدام به طهارت باشد و او را در خود ضایع نکند و باید تا بدان سفر، مرادش یا حجی باشد، یا غزوی، یا زیارت موضعی یا گرفتن فایـده ای و طلـب علمـی یـا رؤیـت شیخی از مشایخ ، و الا مخطی باشد اندر آن سفر» (همان : ٥٠٩).
اما این شهر، برخلاف شهر ازدحام ، جایگاه مناسبی برای خلـوت ، مراقبـه و سـفر درونـی سـالک است ، چراکه سرشار از حضور قدسی و تجربه های دینی امر قدسی است : «همی آیـد کـه وی را خیرالنساج از آن خوانند که چون وی از مولودگاه خود به سامره برفت به قصد حج ، گـذرش بـر کوفه بود."