چکیده:
داستان نبرد رستم و اکوان دیو یکی از روایات مستقل و در عین حال کوتاه شاهنامه (١٨٦ بیت در تصحیح دکتر خالقی مطلق ) است که احتمالا به دلیل این اختصار، کمتر از روایات پهلوانی رستم ، در ادب رسمی و عامیانه مورد توجه قرار گرفته است . با این حال ظاهرا اکوان دیو در سّنت داستان های ایرانی نقش و حضور بیشتری داشته و نشانه هایی از این تنوع و تعدد را هرچند به صورت پراکنده و کلّی می توان بازشناسی کرد. از جمله گویا افراسیاب و اکوان دیو- در مقام دو نیرو و نمایندة اهریمن - با یکدیگر ارتباط - ها و همکاری هایی داشته اند که برخی قراین و بازمانده های آن عبارت است از: جادو و افسون آموختن اکوان به افراسیاب در بیتی از شاهنامه ، گذاشتن سنگ اکوان دیو به فرمان افراسیاب بر سر چاه - زندان بیژن ، آمدن اکوان و نهادن خود او سنگ را بر چاه بیژن در اشاره ای از عطّار، در عذاب بودن بیژن در چاه از دست اکوان در تلمیح همای شیرازی ، زندانی شدن بیژن در چاه اکوان دیو، رفتن اکوان نزد افراسیاب و دادن وعدة کشتن رستم به او، ربودن اکوان ، برزو را به خواست افراسیاب و نگهبانی برخیاس ، پسر اکوان از سیاه چال بیژن در روایات نقّالی و عامیانه . احتمالا اکوان در داستان بیژن و منیژه نیز بیشتر از آنچه در گزارش کنونی آن در شاهنامه می بینیم ، نقش داشته است . در روایت های نقّالی و عامیانه از مادر، برادر و فرزندان اکوان دیو نیز یاد شده که معروف تر از همه پسر وی برخیاس است . این دیو بنابر داستانی که قبل از قرن ٨ ه .ق ساخته شده نگهبان چاه - زندان بیژن است و به دست رستم کشته می شود. حضور دیوهای دیگری با نام اکوان در متون ادبی و داستانی پس از شاهنامه هم نشان دهندة توجه به این دیو در چرخة حلقة روایات ایرانی است .
The Story of Rostam and Akvāne div''s battle is one of episodic tales of Shāhnāmeh. This story has been considered less important than other legends of Rostam in formal and folkloric Persian literature. However، the role of Akvāne div in Iranian stories is important and the relationship and cooperation of Akvān and Afrāsiyāb is one of indications of ancient tales. The forms of relationship between Akvān and Afrāsiyāb can be listed as: Afrāsiyābś magic learning from Akvān ،putting Akvānś stone on Bižanś dungeon، Bižanś imprisonment in Akvānś well، putting stone on black hole by Akvān. suffering from Bižan by Akvān، the help of Akvān to Afrāsiyāb for kidnapping of Borzu and guarding of Barxiyās، Akvānś son، in Bižanś prison. Akvān probably has had more roles in story of Bižan and Maniže. In bardic and popular tales there have been names taken from Akvānś mother، brother and children especially his son، Barxiyās. In literary and narrative texts other demons with name of Akvān can be found.
خلاصه ماشینی:
"ظاهرا این داستان شفاهی در سالها و سده های بعد نیز متداول یا حداقل شناخته شده بوده است و تلمیح همای شیرازی در قرن سیزدهم به رنج کشیدن بیژن در چاه از دست اکوان شاید ناظر بر این روایت یا روایت مشابهی بوده است که طبق آن اکوان دیو در __________________________________________________________________ ماجرای بیژن و منیژه حضور داشته و محتملا غیر از گذاشتن سنگ بزرگ بر سر چاه ، نگهبان زندان پهلوان ایرانی هم بوده است : شنیــدی داستـــان بیــژن و هنگــامة تــوران کـه اندر چه ، چه ها آمــد به سر از دست اکوانش شنیدی در جهــان افسانــه ای لیکن ندانســـتی که باشد بیژن و خود کیست اکوان چیست تورانش تو را جان بیژن و توران تن و اکوان بود حرصت که انــدر چـــاه خـــواری داده نفــس پیــرانش (همای شیرازی ، ١٣٦٣، ص ٣١٩) در چند گزارش نقالی از داستان بیژن و منیژه نوع دیگری از رابطة افراسیاب با اکوان دیو دیده می شود و آن بدین صورت است که بیژن را در «چاه اکوان دیو» به بند می کشند (رستم نامه ، کتابت ١٢٤٥ ه .
همای شیرازی ، شاعر دورة قاجاری ، نیز ظاهرا به این داستان نقالی - عامیانه توجه داشته و مراد او از «دود برآوردن از دودة اکوان » در ماجرای نجات بیژن احتمالا کشته شدن برخیاس پسر (دودة ) اکوان به دست رستم است : __________________________________________________________________ جان منیژه رهانم از غم بیژن دود برآرم همی ز دودة اکوان (همای شیرازی ، ١٣٦٣، ص ٤٣٦) با اینکه روایت اکوان دیو در شاهنامه کوتاه و اشارات و داستان های مربوط به او در متون پس از فردوسی پراکنده و گسسته است و در شعر رسمی فارسی نیز بسیار بسیار کم از او یاد شده ، باز تأثیر و حضور این دیو در سنت داستانی ایران به صورت دیگری دیده می شود و آن دیوهایی است که با نام «اکوان » در بعضی آثار ادبی و داستانی نقش دارند."