خلاصه ماشینی:
برخی از محققانی که در مورد هنر ایرانی مطالعه و کار کردهاند از جمله ریتمهای بیان ذکر گونهای دارند که در کاربرهای گوناگون علاوه بر آن که با قدرت بیمانندی طراحی شدهاند و با موضوع کاربرد هم آهنگی پیدا کردهاند،به نحو بسیار مطبوعی زمزمهی ذکر را زیر نگاهو چشم شما مترنم میشوند و شما را در فضایی دلکش میبرند و جاذبهی غریبی را در شما ایجاد میکنند آرتور پوپ و بازل گری،بشارت رستاخیز دیگری را-شاید به دلیل وقایع رخ داده در طول تاریخ- در نقاشی ایرانی میدهند.
حال با توجه به شرایط نقاشی معاصر ایران،آیا میتوان چنین انقلاب و رستاخیزی را برای آیندهی نقاشی ایران پیشبینی کرد؟آیا هنرمندان معاصر میتوانند این جریان را مطابق با شرایط زمان به وجود آورند؟ این آمدن و رفتن شیوهها،امری طبیعی است که در همان اروپا و نقاشی دیگر نقاط هم وجود دارد.
بنابراین آیا به نظر شما اگر با فرهنگی که در طول تاریخ به ما رسیده آشنا شویم و مروری بر آن داشته باشیم،میتوانیم به آن هویتی که در هنر ما بوده،با توجه به امکانات امروز،و به روز بودن و ایرانی بودن در آثار خویش دست یابیم؟ به روز شدن،مسئلهی اصلی و امر بسیار مشکلی است.
به نظر شما آیا به خاطراین نمادگرایی است که اغلب آثار هنری ایران به صورت تجریدی کار شدهاند؟و آیا جامعهی امروز ما نیاز به این نمادگرایی و درک مفاهیم نمادین دارد؟ امروزه نمادگرایی در چارچوب هنرهای متعدد و از جمله طراحی و هنر گرافیک مطرح میشود و تمام علائمی که توسط طراحان گرافیک برای هدایت مردم و نمایش قوانین اجتماعی طراحی میشود از آن جملهاند.