چکیده:
امروزه با وقوع بحرانهای زیستمحیطی، نحوه نگرش به ارتباط بین انسان و طبیعت به یکی از چالشبرانگیزترین مسائل در حوزه اخلاق زیستمحیطی تبدیل شده است. بدین خاطر بسیاری از اندیشمندان در تلاشاند راهحلی جامع برای فرارفت از بحرانهای خودساخته زیستمحیطی بیابند. در این نوشتار برآنیم ضمن تبیین ابعاد گوناگون اخلاق زیستمحیطی، به دو نحوه نگرش خاص نسبت به این موضوع بپردازیم: از سویی به طرح «نظریه گایا» که یکی از نظریات مطرح در علوم تجربی است، میپردازیم و از سوی دیگر به بررسی «قاعده بسیط الحقیقه» ملاصدرا بهعنوان نظریهای نوین جهت ارائه الهیات زیستمحیطی خواهیم پرداخت. ازجمله نتایج این پژوهش، تحقق نظریهای نوین با استفاده از قاعده فلسفی بسیط الحقیقه در حوزه اخلاق زیستمحیطی خواهد بود.
Today، with environmental crises attitude to the relationship between man and nature become one of the most challenging issues in the field of environmental ethics. Thus، many scholars are trying to find a comprehensive solution to the environmental crisis. The aim of this article also explains the various aspects of environmental ethics، two specific attitudes towards this deal. On the one hand، the «Gaia theory» will discussed، that is one of the most important ideas in the field of science، and on the other will discussed of the impersonal deity as a new approach to provide ecological theology theory. The final results of this study establish a new theory، using the impersonal deity in the area of environmental ethics.
خلاصه ماشینی:
"اینجاست که این سؤالات و مسائل، ذهن هر پرسشگری را به خود مشغول میسازد: با وجود آنکه انسان از بحران زیستمحیطی و نقش آن در زندگی خویش آگاهی دارد، چرا درصدد تجدیدنظر در طرحها و تصمیمهای خویش نمیباشد؟ جایگاه و نقش اندیشههای بشری در زایش بحرانهای زیستمحیطی چگونه است؟ رابطه بحرانهای زیستمحیطی و فلسفه چیست؟ آیا میتوان به حل این بحران از طریق فلسفه امیدوار بود؟ در صورت پاسخ مثبت به این سؤال، کدام فلسفه و با چه مؤلفهها و ویژگیهایی قادر به حل این بحران خواهد بود؟ تعریف و اهمیت محیط زیست یکی از مبهمترین اصطلاحات در حوزه اخلاق زیستمحیطی، اصطلاح «محیط زیست» میباشد؛ بهطوریکه نهتنها تعریف این اصطلاح در قوانین بسیاری از کشورها با همدیگر متفاوت است، بلکه نظریهپردازان این حوزه نیز نتوانستهاند تعریفی جامع که همگان آن را بهعنوان مرجع بپذیرند، ارائه دهند.
سؤالی که دراینباره ذهن لاولاک را به خود مشغول نمود این بود که: چرا با وجود اینهمه فرسایش زمین طی اعصار و قرون متمادی که در نتیجه میبایست سطح شوری نمک بهحدی باشد که امکان زیست در دریاها و اقیانوسها به صفر برسد، اما هنوز غلظت نمک بسیار پایینتر از حد اشباع است؟ او با توجه به وجود سولفور بهعنوان مادهای که برای موجودات زنده نیاز است، به این معما پاسخ داد."