چکیده:
مدرنیته از موضوعاتی است که می توان آن را از ابعاد گوناگون بررسی کرد و یکی از مهمترین این ابعاد، بعد سیاسی مدرنیته است. همان طور که نشان داده خواهد شد؛ اهمیت موضوع «مدرنیته سیاسی»[1] در این است که معیار مناسبی برای متمایز کردن ساختار و شرایط سیاسی جوامع و به خصوص دولت ها ارائه می کند. پرسش اساسی این است که جایگاه مولفه های مدرنیته سیاسی در اندیشه برخی روحانیون برجسته موافق و مخالف نهضت مشروطه چگونه بوده است؟ در این مقاله برای پاسخ به این پرسش از روش تحقیق تاریخی و روش تحلیل مفهومی استفاده می شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که روحانیون مخالف مشروطه به شدت با مولفه های مدرنیته سیاسی ضدیت ورزیدند و روحانیون مشروطه خواه هم نتوانستند به تناقض های موجود بین این مولفه ها و ارزش های دینی پاسخ دهند و در برخی تلفیق های خود دچار تحریف یکی به نفع دیگری شدند.
خلاصه ماشینی:
1. Horton روحانیون عصرمشروطه و مدرنیته سیاسی در ادامه با استفاده از نظر باربیه (یعنی تمایز بین حوزه عمومیو امور شهروندی از جامعه مدنی و امور فردی) و همچنین بکارگیری مؤلفه های کلاسیک تمایز بین دولت های پیشامدرن و مدرن مانند حاکمیت قانون ، تفکیک قوا، مالکیت خصوصی، حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی و آزادی عقیده و بیان به بررسی نظر و اندیشه روحانیون موافق و مخالف مشروطه میپردازیم .
١. مدرنیته سیاسی (جدایی حوزه سیاست از جامعه ) اگر معنای دولت های مدرن را به وجود مدرنیته سیاسی ارجاع دهیم و اگر منظورمان از مدرنیته سیاسی دقیقا همان چیزی باشد که باربیه مشخص میکند - یعنی شکل گیری جامعه مدنی و جدایی حوزه سیاست از اجتماع و شکل گیری حقوق فردی علاوه بر حقوق شهروندی- آنگاه خواهیم دید که در عصر مشروطه موفقیت چندانی در این عرصه به دست نیامده است .
» (همان ، ٦٢١) به طور کلی میتوان گفت بحث فردیت و خودبنیادی ١ و استقلال جامعه مدنی از حوزة سیاسی به عنوان برخی از مهمترین مؤلفه های مدرنیته در بین روحانیون مخالف و حتی موافق نهضت مشروطه از اساس ناشناخته بوده است .
همانطور که ملاحظه میشود ملاعبدالرسول کاشانی آزادی مذهب را نیز میپذیرد و با اهمیت دادن به این مولفه مهم مدرنیته سیاسی ، جا را برای فرد و احترام به گزینش های او باز میکند؛ در حالی که کمتر کسی از موافقان مشروطه حتی در بین غیر روحانیون به چنین دیدگاهی رسیده بود.