چکیده:
دیوید بلور و برنو لاتور هر دو ساخت گرای اجتماعی هستند ولی آنها براساس معنایی که از «اجتماعی» و «ساخت» می کنند و همچنین، تفاوت در امری که قرار است به لحاظ «اجتماعی» ساخته شود؛ رویکردشان در مقابل هم قرار می گیرد. برای بلور «اجتماعی» به معنای باورها و مفاهیم نهادینه شده در جامعه علمی است و «ساخت» به معنای «علت چیزی بودن» یا «به وجود آوردن چیزی» است، اما برای لاتور «اجتماعی» اختصاص به جامعه انسانی ندارد و برای او به معنای کالتیو (اجتماع) ی از کنشگران انسانی و غیرانسانی است و «ساخت» به معنای تغییر و تبدیل است. همچنین، بلور «معرفت علمی» را ساختی اجتماعی و لاتور ساخت معرفت علمی را مبتنی و متاخر بر ساخت «فکت های علمی» می داند.
خلاصه ماشینی:
برای بلور «اجتماعی» به معنای باورها و مفاهیم نهادینه شده در جامعه علمی است و «ساخت» به معنای «علت چیزی بودن»ن» یا «به وجود آوردن چیزی» است، اما برای لاتور «اجتماعی» اختصاصی به جامعۀ انسانی ندارد، برای وی اجتماعی و برای او به معنای کالتیو (اجتماع)ی از کنشگران انسانی و غیرانسانی است و «ساخت» به معنای تغییر و تبدیل است.
ما در این مقاله، دو نوع ساختگرایی مهم که در حوزه فلسفه و مطالعات علم مطرح میشوند،؛ یعنی ساخت اجتماعی معرفت علمی دیوید بلور، و ساخت اجتماعی واقعیت برنو لاتور را به بحث میگذاریم و در مقابل هم قرار میدهیم.
به طور کلی، تحلیل معنای «اجتماعی» و «ساخت» ضعف اشکالاتی که معمولاً به ساختگرایی، به طور کلی، وارد میشود را آشکار میکند: هیچ یک از این ساختگراها معتقد نیستند که معرفت یا واقعیت تماماًهمه زاییده علایق و عوامل اجتماعی است.
، اما لاتور اساساً مرز میان طبیعت و جامعه را در هم میشکند: واقعیت ساخته میشود نه توسط جامعه (یا عوامل اجتماعی)، بلکه توسط شبکهای از کنشگران ناهمجنس از انسان و غیرانسان (مواد شیمیایی، ماشینها، نظریات و...
در این میان، میتوان جا یک پرسش را میتواند مطرح کرشود: بلور میگفت که در ایجاد باور هم طبیعت نقش دارد و هم نظام اجتماعی دانشمندان، اما اگر نظریه با خود مطابق است نه با واقع، پس نظریه چگونه با طبیعت مرتبط میشود؟ نقش طبیعت در اینجا چه چیز است؟ این اشکال را لاتور نیز به بلور وارد کرده است.