چکیده:
امر به معروف و نهی از منکر دو باب مهم از فروع دین هستند که نسبت به سایر فروع از التفات کم تری برخوردارند و علت آن به نظر نگارنده این متن مسائل کلیدی فراموش شده ای است همچون ابهام در موقعیت و ماهیت آن دو؛ همچنین شرایط خاص و متفاوت بسیاری که این دو را از جمله عناوین تخصصی پرگستره قرار داده است، به گونه ای که هر کس با اندک بضاعت علمی نمی تواند اقدام به انجام این دو فریضه نماید. نگارنده در بخش اول بر این مدعاست که این دو فریضه از ماهیت های مختلف و متعددی برخوردارند. مواردی ماهیت جهادی دارند، شماری داخل در باب نقد و انتقاد هستند، پاره ای هم از جنس دعوت به خیر و نصیحت محسوب می شوند، و همه این ها سوای نوع فرهنگی معروف و منکر هستند. همچنین ارائه راهبردهایی برای خروج از آنچه که موجب مهجوریت این دو گردیده، عنوان «فریضه فراموش شده» را به آنها بخشیده است. وی سپس در بخش دوم به گونه ای دیگر از معروف و منکر در فضای مجازی می پردازد و پرده از رازهای نهفته آن برمی دارد. نوع پژوهش در بحث حاضر بنیادی ـ راهبردی است، و سبک آن توصیفی، با شیوه اسنادی کتابخانه ای/آرشیوی می باشد.
خلاصه ماشینی:
"پژوهشهای اجتماعی اسلامی، سال بیست و یکم، شمارة دوم (پیاپی 105)، تابستان 1394 بررسی بایستههای امر به معروف و نهی از منکر در فضای حقیقی و مجازی( ( محمد حسین پژوهنده چکیده واژگان کلیدی: پیش طلایه: نگاهی به کاربرد قرآنی امر، معروف، نهی و منکر نظر به این که عنوانهای یاد شده دارای حوزة معنارسانی وسیعی هستند و در برداشت از مبانی روایی، گاهی ممکن است با هم اشتباه گردند، توجه به موارد کاربرد هر کدام در جایگاه خاص خود که در کتاب خدا به کار رفته است به افزایش بینش برداشت کننده کمک مینماید.
توجیه مطلب این است که همان طور که در مورد حفظ سلامت بدن به دو محور پیشگیری و درمان پرداخته میشود، حفظ سلامت جامعه نیز به این دو محور نیاز دارد که اولی موجب بینیازی نسبت به دومی است، یعنی وقتی در جهت غنی سازی جامعه از نیرو و انرژی بالنده به وسیلة امر به معروف، کوشش به عمل آمده باشد، نیاز به گسیل داشتن نیرو و انرژی دفاعی برای خنثی سازی اثرات مخرب منکرات نخواهد بود.
دلیل علمی این نظر آن است که دولت همواره قائم به قدرت و حکومت است، یعنی تصمیمات آن در شبکة قدرت اجرایی مربوط به آن قرار میگیرد و به زمینة اجرا یعنی مردم منتقل میشود، و این امر به وضوح گویای نوعی قطعیت خواهی و الزام در حیطة عمل میباشد، و در مرحلة نخست با نوعی مقاومت روانی اشخاص مواجه میگردد، زیرا انسان بالطبع، دارای حس لجاجت است مگر آن که نوع برخورد با وی به طور کامل مشفقانه باشد و بتواند نفس رمندة او را رام نماید تا آن خواسته را با رغبت و میل خویش انجام دهد یا ترک نماید."