چکیده:
ایرنائوس، یکی از آباء کلیسا است که تفسیری خاص از گناه نخستین دارد. وی به دو مرحله ای بودن خلقت انسان معتقد است. به اعتقاد وی، انسان در ابتدای خلقت دارای طبیعتی ضعیف و ناتوان و در ابتدای رشد و تکامل قرار داشته است. با وجود تعالیم کلمه خدا، آدم در بهشت هنوز کامل نبوده و شیطان با آگاهی از این طبیعت ضعیف، موجب نافرمانی آدم و حوا از دستور الهی شد. خوردن از درخت ممنوعه، عاملی برای ورود به این جهان و رسیدن به تکامل و شباهت به خداوند گردید. رسیدن به شباهت خداوند، شق ثانوی خلقت است. مرگ در این دنیا، نتیجه گناه و نافرمانی است تا به خطا و سرپیچی ابدی پایان دهد. البته گناه آدم بدترین نوع گناه نبوده؛ زیرا ندامت و توبه را به دنبال داشت که رحمت خدا را شامل حال آنان کرد. ایرنائوس، وجود مسیح را دلیلی برای ایجاد هستی می داند، نه اینکه پاسخی برای گناه آدم باشد. در واقع، وی مسیح را کانون جهان هستی و آدم را هموارکننده مسیر مسیح تلقی کرده است. اتحاد مسیح با خداوند، سبب بازگرداندن صمیمیت ازدست رفته ای است که توسط آدم صورت گرفته بود.این پژوهش با هدف درک عمیق تر رهبانیت بندیکت و آشکار شدن ارتباط آن با عرفان مسیحی، برای آگاهی بیشتر از این بعد مسیحیت کاتولیک و با روش توصیفی ـ تحلیلی سامان یافته است. مقاله درباره پدر رهبانیت مسیحی غرب، یعنی بندیکت اهل نورسیا (480ـ547)، با توجه به کتاب قواعد اوست. این تحقیق، پس از معرفی بندیکت، عارف بودن او را مورد بحث قرار می دهد. بدین منظور، تعریف و مؤلفه های اصلی عرفان و نیز رهبانیت مورد توجه قرار گرفته است. سپس، وجود دو عنصر اصلی عرفان، یعنی شهود عرفانی به خدا و گرایش به وحدت، در تعالیم بندیکت بررسی و اثبات شده است. در نهایت، با توجه به رابطة عرفان و رهبانیت و دیدگاه های پیروان بندیکت و شارحان «قواعد» بندیکت، نتیجه گرفته شده که تعریف «عارف» بر بندیکت راهب صادق است.
Irenaeus is a church father who introduced a special interpretation of original sin. He believes that creation passes through two stages and man، at the beginning of creation had a weak nature and was at the initial stages of growth and perfection. Despite the teachings of the Word of God، Adam was not perfect when he was in heaven، and the Devil، who was aware of man's weak nature، urged Adam and Eve to disobey God's command. Their eating from the forbidden tree was behind their coming to this world، their attainment of perfection and their similarity to God. Being similar to God is the minor aspect of creation. Death this world is the ascribed to sinfulness and disobedience، the outcome of which is eternal، sinfulness and disobedience. Of course، Adam's sin is the worst kind of sin because it was followed by remorse and repentance. Thus man is favored with God's mercy. Irenaeus considers Christ’s existence as the reason for creation، not as a response to the sin of Adam. In fact، he regards Jesus Christ as the center of universe and the role of Adam is to pave the way for Christ. The unity between Christ and God has restored the friendship which was lost by Adam.
خلاصه ماشینی:
"به اعتقاد وی، بشری که از آغاز تاریخ به سبب گناه آدم از خداوند دور شده است، به تنهایی توان نجات خویش از قید و بند گناه ذاتی را نداشته و نمی تواند با خدا صلح نماید و این کار از طریق رنج و مرگ عیسی مسیح عملی می شود.
از مقایسۀ نظر ایرنائوس، با نگاه آگوستین، به دست می آید که آگوستین نیز طبق تعاریفی که برای اراده بیان می کند، نشان می دهد که گناه نخستین با اینکه در پی اغوایی رخ داده است، اما از سر اجبار نبوده و کاملا آگاهانه و از سر اختیار صورت پذیرفته است(پورسینا، 1385، ص 145ـ150) وی اراده را در سه معنای، الف.
ایرنائوس استدلال می کند که در این تجسد، خداوند به منظور از بین بردن گناه و مرگ و اعطای زندگی جدید به بشریت، در خود الهی اش تمام ظرفیت وجود انسانی را از بدو تولد تا سن پیری قرار داده است.
ایرنائوس گناه و هبوط را گامی لازم برای ورود انسان به جهان و شبیه خدا شدن، می داند؛ زیرا خدا با پیش بینی گناه، انسان را آزاد خلق کرده بود و هدف از خلقت، ایجاد بهشت با بیشترین لذت و کمترین درد و رنج نبوده، بلکه جهان مکانی برای پرورش روح و انسان سازی است که در آن انسان ها آزادانه با پیروی از دستورات خداوند بتوانند به قرب الهی دست یابند و از حیات ابدی برخوردار شوند.
ولی جاودانگی که آگوستین اظهار می کند، در بهشت به دست می آید؛ زیرا وی معتقد است: انسان برای زندگی در بهشت خلق شده بود، اما نافرمانی کرد و به زمین هبوط کرد."