خلاصه ماشینی:
در این مقاله،کوشش شده است از خلال بررسی«در زمانی»در خصوص ورود آریاییان مهاجد به سرزمین ایران به این پرسش پاسخ دهد که چرا اسطورهی سیاوش به عنوان خدایی گیاهی چندان مناسب تحول نمایش از آیین مرگ و رستاخیز نیست بلکه جفت اسطورههای مهر و ناهید در فرهنگی آریاییانی که به سرزمین ایران مهاجرت کردند،همخوانی بیشتری با نظریهی خاستگاهی نمایش دارد.
در بررسی پیشینهی نمایش در ایران به گونهای که بیان خواهد شد،اسطورهی سیاوش حایز اهمیت است و نشان داده میشود که اگر روایت مرگ ایزدی مذکر و سپس زنده ساختن او با مساعدت ایزدی مؤنث، همانند آنچه در بین النهرین و آسیای غربی رایج بود،به عنوان آغازگاه نمایش محسوب شود،شخصیت سیاوش برای این منظور مناسب نیست بلکه ارتباط میان آناهیتا و میثره(ناهید و مهر)همخوانی بیشتری با این الگو دارد.
15بنا بر این به نظر میرسد که مهریشت در اوستا به دوران قبل از مهاجرت آریاییان مربوط بوده است اما آبانیشت که در ستایش آناهیتا کشته شدن سیاوش به فرمان افراسیاب(نقاشی قهوهخانه،هادی سیف) اردویسور است به هنگامی تعلق دارد که آریاییان ایرانی با ساکنان اولیهی این سرزمین درآمیختند و تحت تأثیر فرهنگهای زنسالارنهای آنان و خدا بانوهایشان قرار گرفتند.
به این ترتیب،به نظر میرسد که ترکیب مهر و ناهید به عنوان ایزدان مذکر و مؤنث به مراتب از اسطورهی سیاوش با سودابه برای الگوی مرگ و رستاخیز ایزدی که خاستگاه تحول آیین به نمایش است تناسب بهتری داشته باشد و میبایست بدان توجه کرد.