چکیده:
نظریۀ ارجاع مستقیم در مورد برخی مسائل معنیشناختی، از جمله مسئلۀ ارجاع به لاوجود و مسئلۀ جایگزینی اسامی خاص هممرجع در جملههای نگرش گزارهای با مشکل مواجه میشود؛ زیرا تنها چیزی که در این نظریه معنی یک عبارت را تشکیل میدهد مصداق مرتبط با آن است. در این مقاله، سعی بر آن است که با تکیه بر آنچه «مصداق گفتمانی» نامیده میشود، به دو پرسش اساسی در این زمینه پاسخ داده شود: الف) چرا جایگزینی دو عبارت هممرجع در یک جملۀ نگرش گزارهای ارزش صدق جمله را تغییر میدهد؟ ب) چگونه میتوان به ماهیتهایی در متن ارجاع داد که به مصداقی واقعی در جهان خارج ارتباط نمییابند؟ در پاسخ، گفته میشود که آنچه مرجع عبارات را تشکیل میدهد، مصداقهای گفتمانی مرتبط با یک یا چند مصداق واقعی متشکل یا یک مصداق انتزاعی غیرمتشکل است. در واقع، ارجاع پدیدهای پویا و چند سطحی است که زبان و جهان توأما در آن دخیلاند.نظریة ارجاع مستقیم در مورد برخی مسائل معنی شناختی ، از جمله مسئلة ارجاع به لاوجود و مسئلة جایگزینی اسامی خاص هم مرجع در جمله های نگرش گـزارهای بـا مـشکل مواجـه می شود؛ زیرا تنها چیزی که در این نظریه معنی یک عبـارت را تـشکیل مـی دهـد مـصداق مرتبط با آن است . در این مقاله ، سعی بر آن است که با تکیه بر آنچـه «مـصداق گفتمـانی » نامیده می شود، به دو پرسش اساسی در این زمینه پاسخ داده شود: الف ) چرا جـایگزینی دو عبارت هم مرجع در یک جملة نگرش گزارهای ارزش صـدق جملـه را تغییـر مـی دهـد؟ ب) چگونه می توان به ماهیت هایی در متن ارجاع داد که بـه مـصداقی واقعـی در جهـان خـارج ارتباط نمی یابند؟ در پاسخ ، گفته می شـود کـه آنچـه مرجـع عبـارات را تـشکیل مـی دهـد، مصداقهای گفتمانی مرتبط با یک یا چند مصداق واقعی متشکل یـا یـک مـصداق انتزاعـی غیرمتشکل است . در واقع ، ارجاع پدیدهای پویا و چند سطحی است که زبان و جهـان توأمـا در آن دخیل اند.
خلاصه ماشینی:
"دست کم باید پذیرفت که قابلیت دسترسـی ضـمیر بـه مرجع خود و شناخت مفروض از ارجاع گروه اسمی ، چیزی نیـست کـه در خـود ضـمیر رمزگـذاری شده باشد؛ بلکه لازم است ملاحظات کاربردشناختی نیز در شناسـایی ارجـاع گـروه اسـمی در نظـر گرفته شود.
اکنون سؤال این است : چگونـه مـی شـود که عملگر نفی ، ارجاع به یک گروه اسمی مانند «پارک آبـی » را کـه ماهیـت واقعـی قابـل تـصوری در جهان خارج دارد، ناممکن می سازد؛ اما همین عملگر، قابلیت ارجاع بـه یـک گـروه اسـمی تهـی ، نظیر «سیمرغ» را از بین نمـی بـرد؟ پاسـخ ایـن سـؤال در مفهـومی کـه از مـصداقهـای گفتمـانی ترسیم کردیم ، نهفته است .
در نمونه های (١٥) وجود یا عدم وجود عملگر نفی ، در قابلیت ارجـاع به ماهیتی که با اسم خاص لاوجود «سیمرغ » بازنمایی شده، هـیچ تـأثیری نمـی گـذارد؛ زیـرا ایـن ماهیت قبلا از طریق گفتمانی دیگر تثبیت شده و به گفتمـان حاضـر راه یافتـه و بـه یـک مـصداق گفتمانی تبدیل شده است .
شکل ١: الگوی کلی ارجاع گروههای اسمی یک پرسش اساسی در مورد این الگـوی ارجـاعی آن اسـت کـه : درک اولیـة یـک گـروه اسـمی قبل از شکل گیری و تثبیت مصداق گفتمانی مرتبط چگونه انجام مـی گیـرد؟ دیگـر آن کـه چگونـه یک گروه اسمی ضمیری می تواند فقط به یک مصداق گفتمانی از میان مصداقهای گفتمانی تثبیت شده و فعال در گفتمان ارجاع دهد؟ به نظر می رسد اولا، درک اولیة یـک گـروه اسـمی بـه واسـطة وجود یک گفتمان کلی و جهانی انجام می پذیرد که منبعث از دانش و معرفت ما نـسبت بـه جهـان است ."