چکیده:
هدف: این مقاله به بررسی شیوة نگارش نامههای اداری در دورة غزنوی و ویژگیهای خاص آن، براساس منابع مکتوب٬ بهویژه تاریخ بیهقی پرداخته است. همچنین، مقایسهای بین مکاتبات دورة غزنوی با دورههای قبل و بعد از آن صورت گرفته و نیز به موضوع تشابه نثر و مکاتبات غزنوی از لحاظ دستوری با نثر عربی یا فارسی قدیم پرداخته شده است. روش/رویکرد تحقیق: نوع تحقیق، بنیادی-کتابخانهای بوده و روش آن توصیفی است که با مراجعه به منابع دست اول تاریخی و بر پایة منابع کتابخانهای نگاشته شده است. یافتهها/ نتیجهگیری: در دورة غزنوی، دبیران ایرانی، پس از سالها عربینویسی، شروع به نگارش متون به زبان فارسی نمودند و نهضت نگارش متون ادبی، علمی، و فلسفی آغاز شد. دیوان رسالت، یکی از دیوانهای برجستة غزنوی بوده و دبیری در این دوره، ویژگیهای خاصی نسبت به دورههای قبل داشته است. نثر فارسی، که از اوایل قرن پنجم به شیوة مرسل عالی شکل گرفته بود، در متون این دوره، بهخصوص در تاریخ بیهقی به کمال رسیده است. مکاتبات و نامههای معمول در دیوان رسالت در دورة پیشگفته، مشتمل بر موضوعات متفاوتی میباشد که نمونههای آن، براساس تاریخ بیهقی بررسی شده است.هدف : این مقاله به بررسی شیؤە نگارش نامه های اداری در دورٔە غزنوی و ویژگیهای خاص آن ، براساس منابع مکتوب ٬ به ویژه تاریخ بیهقیپرداخته است .همچنین ،مقایسه ایبین مکاتبات دورٔەغزنوی با دوره های قبل و بعد از آن صورت گرفته و نیز به موضوع تشابه نتر و مکاتبات غزنوی از لحاظ دستوری با نتر عربی یا فارسی قدیم پرداخته شده است . روش .رویکردتحقیق :نوع تحقیق ،بنیادی-کتابخانه ایبوده وروش آن توصیفیاست که بامراجعه به منابع دست اول تاریخیوبرپایۀ منابع کتابخانه اینگاشته شده است . یافته ها. نتیجه گیری: دردورٔەغزنوی،دبیران ایرانی،پس ازسال ها عربینویسی،شوع به نگارش متون به زبان فارسیdودندونهضت نگارش متون ادبی، علمی، و فلسفی آغازشد. دیوان رسالت ، یکی از دیوان های برجستۀ غزنوی بوده و دبیری در این دوره ، ویژگیهای خاصی نسبت به دوره های قبل داشته است . نتر فارسی، که از اوایل قرن پنجم به شیؤە مرسل عالی شکل گرفته بود، در متون این دوره ، به خصوص درتاریخ بیهقیبه کgل رسیده است .مکاتبات ونامه های معمول در دیوان رسالت در دورٔە پیش گفته ، مشتمل بر موضوعات متفاوتیمیباشدکه dونه هایآن ،براساس تاریخ بیهقیبررسیشده است .
خلاصه ماشینی:
"نمونه هایی از تاریخ بیهقی که توقیع در این معنا به کار رفته است :«بحاجب بزرگ ، علی نامه نبشتند با نواخت بسیار و سلطان توقیع کرد و بخط خود فصلی نبشت »(بیهقی ، ١٣٧٠، ص ٤٢)؛ «نامه نبشت تا توقیع کنیم و بخط خویش فصلی در زیر آن بنویسیم که بر زبان عبدوس پیغام داده بودیم »(١٣٧٠، ص ٧٣)؛ «ملطفه خرد بتوقیع ما مؤکد گشت و رکابدار را پوشیده فرموده آمده است »(١٣٧٠، ص ٦٢٦)؛ «یحیی ایشان را خطی بداد به بیست وهفت هزار درم و هارون آن را توقیع کرد»(١٣٧٠، ص ٦٤٥)؛ «امیر این نامه ها را توقیع کرد و خیلتاشان را فرمود تا راه بران بردارند، چنانکه از راهی بیراه ایشان را به سرحد گرگان رسانند»(١٣٧٠، ص ٩٢١)؛ «مواضعت نبشته آید بر وی عرضه کنی و جواب نبشته و توقیع کرده باز رسانی و کدخدایی خداوندزاده قرار گرفت »(١٣٧٠، ص ٩٨٧)؛ و «گفت : فرمان امیر محمود بود بتوقیع وی با خواجه احمد را ناچیز کرده آمد، چه قصاص خونها که بفرمان وی ریخته آمده است »(١٣٧٠، ص ٥٠١).
نمونه هایی از تاریخ بیهقی در زیر آمده است :«مسعدی را خواجه دل گرم کرد و چنانکه من نسخت کردم در این باب دو نامه معما نبشت یکی به دست قاصد و یکی بر دست سوار سلطان »(١٣٧٠، ص ٢١٨)؛ «و مسعدی را گفته آمد تا اکنون معمانامه ای نویسد»(١٣٧٠، ص ٣٢٠)؛ «بونصر ترجمه معما به ترک دولت داد و امیر بخواند و بنوشتند و به بونصر باز دادند»(١٣٧٠، ص ٦٦٢)؛ و«قاصدان فرستد و اخبار بازنماید و آنچه مهم تر باشد٬ به معما به وزیر فرستد تا بر رای عالی عرضه کند»(١٣٧٠، ص ٨٧٦)."