چکیده:
پژوهش حاضر میکوشد چگونگی حضور شخصیت اسطورهای «عولیس» و شیوههای فراخوانی و به کارگیری آن را از سوی سه شاعر مهم معاصر عربی، همچون محمود درویش (1941-2008) محمد عمران (1962-1983) و یوسف الخال (1917-1987) مورد بررسی و نقد قرار دهد؛ بدین جهت که نامبردگان برای القای مفاهیم مورد نظر خود به مخاطب از این چهرۀ اسطوری بهرهها بردند و کوشیدند با کمک آن، رمزگونه به ترسیم دغدغههای شخصی و غیر شخصی بپردازند. چنین استنباط میشود که این شاعران از اسطورة یاد شده خوانش سیاسی- اجتماعی داشتهاند و با الهامگیری از تجربههای سنتی وی، در پی رسیدن به «پنهلوپة» معاصر خویش، یعنی سرزمین غصب شدة کشورشان هستند. «عولیس» در شعر آنان شخصیتی میهنخواه و پر دغدغهای است که از دردی مشترک مینالد و همچون پیش، تلاش و انتظار در دستور کار خود دارد. از سویی دیگر آنان به کمک این اسطوره، سعی داشتند اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی را به چالش بکشانند و در همان حال که کوشیدند با بیان سمبولیک، ادبیت متن شعری خود را دو چندان کنند.
خلاصه ماشینی:
بازآفرینی اسطورۀ «عولیس» در شعر معاصر عربی 1 علی نجفی ایوکی استادیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه کاشان مهوش حسنپور دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه کاشان چکیده پژوهش حاضر میکوشد چگونگی حضور شخصیت اسطورهای «عولیس» و شیوههای فراخوانی و به کارگیری آن را از سوی سه شاعر مهم معاصر عربی، همچون محمود درویش (1941-2008) محمد عمران (1962-1983) و یوسف الخال (1917-1987) مورد بررسی و نقد قرار دهد؛ بدین جهت که نامبردگان برای القای مفاهیم مورد نظر خود به مخاطب از این چهرۀ اسطوری بهرهها بردند و کوشیدند با کمک آن، رمزگونه به ترسیم دغدغههای شخصی و غیر شخصی بپردازند.
/ لن أسافر!(2) (درویش، 1989: 113) آنچه در اینجا بایستة امعان نظر است، این است که شاعر متن جدید خود را با میراث دینی داستان حضرت نوح و پسرش پیوند میزند و به نوعی از طریق این بینامتنی، با مخاطبین خود عمیقتر و هنرمندانهتر برخورد میکند؛ بدین نحو که در عین نقاب زدن به چهرة فرزند عولیس (تلیماک) و سخن گفتن از زبان وی، مطالبی را بیان میکند که با تجربة حضرت نوح و پسرش همخوانی و همسویی دارد؛ آنجا که حضرت نوح فرزندش «کنعان» را به سوار شدن بر کشتی فراخواند و از وی خواست تا با این کار راهش را از کافران جدا نماید: «وهی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی نوح ابنه وکان فی معزل یا بنی ارکب معنا ولا تکن مع الکفرین» (هود/ 4)؛ اما کنعان از دستور پدر سرپیچی کرد و در پاسخ گفت: «ساوی إلی قمه جبل یعصمنی من الماء...