چکیده:
دیدگاههای بسیاری در حدوث یا قدم و همچنین جسمانیهالحدوث یا روحانیهالحدوث بودن نفس مطرح شده است. مشائیان نفس را جوهری مجرد میدانند که با حدوث بدن حادث شده و در عین حال مستقل از بدن است و ترکیبش با بدن، ترکیبی انضمامی است و برایناساس، با بدن ارتباطی تدبیری و تأثیر و تأثر متقابل دارند؛ اما به اعتقاد صدرالمتألهین حدوث نفس بهصورت مجرد نیست، بلکه ماده در ذات و جوهریت خود اشتداد مییابد. این روند چنان پیش میرود که نفس از نظر ویژگیهای فیزیولوژیک، علاوه بر مراتب نباتی و تجرد مثالی، یعنی مرتبه حیوانی، به جایی میرسد که شایستگی نفس ناطقه شدن را پیدا میکند و به حسب آن مرتبه، تجرد عقلانی مییابد. استاد فیاضی، حدوث نفس را پیش از بدن و بهصورت مجرد میداند. نفس در جهت استکمال خود، بر بدن مسلط شده، آن را در اختیار و تحت ولایت خود میگیرد. علاقه و محبتی که میان نفس و بدن برقرار میشود، سبب تأثیر و تأثر میان آنها میگردد. ایشان به دلیل ناکارآمدی عقل در این مسئله، برای اثبات و تبیین دیدگاه خود، بیشتر بر ظهورات نقل تکیه میکند.
خلاصه ماشینی:
"علاوه براین، مشکل اتحاد حقیقی میان نفس و بدن و ارتباط و پیوستگی طبیعی بین آنها، همچنان به حال خود باقی است و این پرسش مطرح است که چگونه ممکن است بین دو سنخ موجود (مادی و غیرمادی) وحدت یا اتحاد و ترکیب و سرانجام ارتباط و تعامل طبیعی ایجاد شود؟ ازاینرو نمیتوان گفت که نفس از ابتدا، موجودی مجرد بوده و از عالم ملکوت آمده و به بدن تعلق یافته است؛ ثانیا اشکال مشائین بر نظریه قدم نفس مبنی بر استلزام کثرت نفوس پیش از ابدان با داشتن تمایز، بهگونهای متوجه خود آنها نیز هست؛ چراکه حدوث نفوس هنگام حدوث ابدان نیز در صورت کثرت، نیازمند وجه تمایز است تا کثرت عددی نفوس درست شود؛ اما به عقیده خود مشائین بساطت و تجرد نفس از ماده با تکثر عددی آن منافات دارد (صدرالمتألهین، 1379، ج 9، ص 85).
مسئله دیگری که در استدلالهای گذشته برای رد حدوث پیش از بدن نفس بر آن تکیه شده است، فعلیت و کمال تام داشتن نفس مجرد پیش از بدن، و منافات آن با تعلق به بدن جهت استکمال است؛ اما همانگونه که در دیدگاه استاد فیاضی تبیین و اثبات شده است و در ادامه مقاله خواهد آمد، چنانچه وجود حرکت در موجودات غیرجسمانی را بپذیریم، در این صورت مجردات نیز فعلیتشان تام و کامل نیست و میتوان مدعی شد که برای کسب برخی کمالات، به بدن مادی تعلق یافتهاند."