چکیده:
عقل فعال افزون بر اینکه علت فاعلی و مدبر جهان مادی است، به منزله مخزن صورت های عقلی، آنها را به نفس انسانی افاضه می کند. فیلسوفان مشائی و اشراقی به پیروی از ابن سینا با نفی اتحاد نفس با عقل فعال معتقد بودند دریافت صورت های عقلی، تنها با ارتباط نفس با عقل فعال حاصل می شود. با این حال صدرالمتألهین در دو مسئله از اتحاد نفس با عقل فعال دفاع کرده، اشکالات ابن سینا را پاسخ می دهد. نگارنده نخست با کمک گرفتن از سخنان صدرالمتألهین اشکالات فیلسوفان پیشین بر اتحاد نفس با عقل فعال را پاسخ گفته و سپس دیدگاه وی را تبیین کرده است. نگارنده بر دیدگاه صدرالمتألهین در موضع نخست، یعنی اتحاد نفس با عقل فعال در ادراک عقلی انتقاد دارد و ادعای اتحاد نفس با عقل فعال از ابتدای پیدایش ادراک عقلی را ناتمام می داند. نفس تنها پس از طی مراتب اشتداد جوهری به اتحاد با عقل فعال دست می یابد که همان موضع دوم مدعای صدرالمتألهین است. مقصود از این اتحاد نیز، استکمال ذاتی نفس و تبدل آن به عقل است. به اعتقاد نگارنده در اینجا نیز پرسشی مهم پیشاروی صدرالمتألهین است که اگر چند نفر از انسان ها به مرتبه اتحاد با عقل فعال دست یافتند، آیا باید معتقد به کثرت عددی عقل فعال باشیم؛ درحالی که صدرالمتألهین معتقد است که «هر عقلی نوع منحصر به فرد است»؟ نگارنده این قاعده را نیز دارای اشکال می داند.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا نیز اگر وجود نفس و عقل فعال، پس از آنکه به دو وجود متغایر موجود بودند، تبدیل به وجودی واحد می شدند، اشکال ابن سینا وارد می بود؛ اما این گونه نیست، زیرا آن دو به وجودی واحد موجودند؛ چراکه مقصود صدرالمتألهین از اتحاد نفس با عقل فعال این است که وجود انسانی، در ابتدا تنها مصداق ماهیت نفس ناطقه است، اما بر اثر حرکت جوهری، اشتداد وجودی یافته، عقل فعال می گردد.
مقدمه به اعتقاد صدرالمتألهین، مسئله اتحاد مجردات، که اتحاد نفس انسانی با عقل فعال در مرتبه عقل مستفاد، یکی از مصادیق آن است، مسئله ای در نهایت غموض و دقت (صدرالمتألهین، 1410ق، ج 3، ص 433؛ همو، بی تا الف، ص 507) و مقصدی عالی و مطلبی گران بهاست (صدرالمتألهین، 1380، ص 617) که نه تنها هیچ یک از فلاسفه مسلمان، با عقل نظری خود، به حل آن نایل نیامده اند، بلکه بر حامیان این دیدگاه همچون برخی از فلاسفه نخستین و نیز بزرگان صوفیه در این باب خرده گرفته اند (صدرالمتألهین، بی تا الف، ص 505)؛ اما خود وی، موفق به رازگشایی از این نظریه قویم شده است: «لنا فی تصحیح ذلک المذهب خوض عظیم لایسبقنا أحد من فلاسفة الإسلام...
حال اگر وحدت معنای عقلی، تنها وحدت مفهومی باشد، نهایت چیزی که می توان اثبات کرد این است که وقتی انسان، معنایی عقلی را ادراک می کند، صورتی را ادراک کرده است که در عقل فعال نیز وجود دارد؛ اما تصویر اتحاد و اتصال وجودی میان نفس و عقل فعال، منوط به وحدت شخصی صورت معقول برای نفس و عقل فعال است."