چکیده:
نوشتار پیش رو، به بحث اسلام و خشونت میپردازد. بحث اسلام و خشونت، بحث دیرینهای است، اما در پی تحولات یکی دو دهة أخیر در جهان، بهویژه جهان اسلام، رخ داده، توجه جهانیان، خصوصا غربیها، بیشتر به این موضوع جلب شده است و بسیاری با استفاده از این وضعیت، تعالیم اسلامی را مورد هجمه قرار میدهند. نوشتار حاضر، دیدگاههای موجود دربارة اسلام و خشونت و دلایل آنها را مطرح و بررسی، و در پایان، نویسنده دیدگاه برگزیدة خود را ارائه میکند. بر اساس این دیدگاه، اسلام نه صرفا دین جنگ و خشونت است و نه صرفا دین صلح و نرمش. بسته به شرایط، اسلام از هر یک از این دو وضعیت برای رسیدن به هدف خود استفاده میکند. هدف اسلام، رهایی بشر از اسارتهای درونی و بیرونی برای رسیدن به کمال و خودشکوفایی است. کمال انسان در بندگی خداست. بندگی خداوند اوج آزادگی است. وقتی انسان به مقام بندگی میرسد، خود را از رذایل تخلیه و به کمالات تحلیه میکند. اسلام با زدودن موانع بیرونی و درونی و فراهم آوردن زمنیة بندگی خدا، در واقع، از یک سو، انسان را که فطرتا به دنبال دینداری و عبودیت است، از سرگردانی و حیرانی نجات میبخشد و او را به سمت و سوی یک قطب خاص رهنمون میگردد و از سوی دیگر، او را با وصل کردن به وجود بیکران الهی از هر گونه محدودیتی میرهاند و قابلیتهای او را به فعلیت میرساند.نوشتار پیش رو، به بحث اسلام و خشونت میپردازد. بحث اسلام و خشونت ، بحث دیرینه ای است ، اما در پی تحولات یکی دو دهۀ أخیر در جهان ، به ویژه جهـان اسـلام ، رخ داده ، توجه جهانیان ، خصوصا غربیها، بیشتر به ایـن موضـوع جلـب شـده اسـت و بسیاری با استفاده از این وضعیت ، تعالیم اسلامی را مورد هجمه قرار میدهند. نوشـتار حاضر، دیدگاه های موجود دربارة اسلام و خشونت و دلایل آنهـا را مطـرح و بررسـی، و در پایان ، نویسنده دیدگاه برگزیدة خود را ارائه میکند. بر اساس این دیدگاه ، اسلام نه صرفا دین جنگ و خشونت است و نه صرفا دین صلح و نرمش . بسته به شرایط ، اسلام از هر یک از این دو وضعیت برای رسیدن به هدف خود استفاده میکند. هدف اسـلام ، رهایی بشر از اسارت های درونی و بیرونی برای رسیدن به کمال و خودشکوفایی اسـت . کمال انسان در بندگی خداست . بندگی خداوند اوج آزادگی است . وقتی انسان به مقام بندگی میرسد، خود را از رذایل تخلیه و به کمالات تحلیه میکنـد. اسـلام بـا زدودن موانع بیرونی و درونی و فراهم آوردن زمنیۀ بندگی خدا، در واقع ، از یک سو، انسـان را که فطرتا به دنبال دینداری و عبودیت است ، از سرگردانی و حیرانی نجات میبخشد و او را به سمت و سوی یک قطب خاص رهنمون میگردد و از سوی دیگر، او را با وصل کردن به وجود بیکران الهی از هر گونه محدودیتی مـیرهانـد و قابلیـت هـای او را بـه فعلیت میرساند.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه آموزة جهاد از قـدیم در میان مسلمانان وجود داشته است و مسلمانان تحت شرایط ویژه ای از آن استفاده مـیکردنـد، ولی با فعالیت هایی که چهره های مانند ابن تیمیه ، شاه ولـیالله ، مـودودی و اخیـرا سـ ید قطـب انجام دادند و اهتمامی که آنها نسبت به مقولۀ جهاد نشان دادنـد و بـا عنایـت بـه اینکـه آنهـا انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان را ناشی از ترک این فریضۀ الهی میدانستند و رجوع به ایـن اصل را سبب احیای دوبارة عزت و اقتدار اسلامی میدانستند، در دهه های أخیر مـا شـاهد اوج شکوفایی جنبش های مسلحانه در جهان اسلام ، به ویژه در میان اهل تسنن بوده ایـم .
با وجود آنکه جنگ سخت و توسل به زور یـک امر عادی است و در برنامه ریزیهای همۀ عقـلای عـالم جـای دارد و یـا حـی صـلح جـوترین کشورهای جهان بودجه هایی را برای مقابله با جرم ، جنایت و تجاوز یا پیشگیری از این رفتارها در نظر میگیرند، عده ای از مستشرقان یا حتی برخی از مسلمانان ، از وجـود آمـوزه ای بـه نـام جهاد در اسلام دچار شگفتی شده اند و همان گونه که قبلا به تفصیل بیان کردیم ، هر دو گـروه علیرغم تفاوتی که دارند، در این مطلب که خشونت مطلقا بد است ، وحدت نظر دارند و از این رو، دستۀ اول از وجود آموزة جهاد در اسلام علیه اسلام استفاده میکنند و دستۀ دوم آن را رد یا توجیه مینمایند."