چکیده:
شعر فارسی در نتیجۀ آشنایی با ادبیات غرب، هم از لحاظ مضمون و محتوا، و هم از لحاظ فرم متحول شد. از گونههای تحول در شعر فارسی عصر مشروطه بهکارگیری تعدادی قافیۀ جدید است که به شعر غرب تعلق داشت و در ادبیات کلاسیک ما بیسابقه بود. شعرای مشروطه از رهگذر شعر ترک، که پیش از ادبیات ایران به سبب ارتباط با دنیای غرب وارد عصر تجدد شده بود، با این نوع قوافی آشنا شدند و آنها را در شعر خود به کار بردند. دلزدگی از یکنواختی ادبیات قدیم از یک سو، و شور تجدد و نوخواهی در این عصر و نیاز به ورود به ساحتهای نوین شعری از سوی دیگر، از عوامل مهم دگرگونیهایی از این نوع بوده است. اینگونه تحولات در شعر مشروطه سرآغاز تجدد در شعر فارسی بود که به همراه دیگر عوامل، شعر نوین فارسی را شکل داد. ما در این مقاله که به روش مطالعۀ کتابخانهای انجام گرفته است، به بررسی سه نوع قافیۀ شعر غربی در شعر مشروطه پرداختهایم که عبارتاند از: قافیۀ چلیپا، قافیۀ حلزونی، و قافیۀ زنجیری. از میان سه نوع قافیۀ مذکور قافیۀ چلیپایی محبوبیت زیادی در میان شاعران عصر مشروطه داشت و بسیاری از شاعران پیشرو عصر، حتی سنتگرایان، اشعار خود را بدان قافیه بستند. اما نوع دوم و سوم به نسبت کمتری به کار گرفته شد. شاعران ایرانی در این عصر انواع گوناگون قوافی مذکور و حتی دیگر انواع قافیههای بومی را در یک شعر واحد به کار بردند.
خلاصه ماشینی:
و فقط بـه ساختار قافیة شعر یک گونه بسنده کرده و گذشته اند؛ از ایـن محققـان مـی تـوان از شـفیعی کدکنی (آژند، ١٣٦٣: ٣٣٩)، منیب الرحمن (← الرحمن ، ١٣٧٨: مبحث «شکل و فرم شعر») و محمد اسحاق (← اسحاق ، ١٣٧٩: فصل پنجم ) نام برد کـه البتـه اسـحاق در مقایسـه بـا دیگران تحقیقات کامل تری دارد.
نمودار آن این طور رسم می شود: / و این هم نمونة شعر انگلیسی از والتر لاندر: Mother, I cannot mind my wheel My finger ach, my lips are dry Oh, if you felt the pain I feel But oh, who ever felt as I (Sokhanvar, 1996: 170) در شعر کلاسیک فارسی در چند مورد نادر اشعاری داریم که این چنین قافیه بسته شـده است و به نظر می رسد این طرز قافیه بندی در این اشعار کـاملا اتفـاقی باشـد کـه از آن هـا می توان این دو نمونه را ذکر کرد: نخست این دو بیت از شهید بلخی ، شاعر اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم ، که در میان یکی از اشعار هشت بیتی او قرار دارد: اگر تو را ملک چینیـان بدیـدی روی نمــاز بــردی و دینــار برپراکنــدی وگرتوراملک هندوان بدیدی موی سجود کردی و بت خانه هاش برکندی (دبیرسیاقی ، ١٣٧٠: ١١) و نیز این دو بیت سعدی در اوایل گلستان : اول اردیبهشـــت مـــاه جلالـــی بلبــل گوینــده بــر منــابر قضــبان بر گـل سـرخ از نـم اوفتـاده لآلـی هم چو عرق بر عذار شاهد غضـبان (سعدی ، ١٣٧٣: ٥٤) و گاهی در برخی کتب منثور قدیم نیز جملات مسجعی آمده که لخـت هـای متفـاوت آن ها با یک دیگر تشکیل چنین قافیه ای می دهند.