چکیده:
این نوشتار نخست ایدئولوژی را تعریف و بر کارکرد آن در عرصه رسانه تأکید کرده است. پس از نقد نقش ایدئولوژی در رسانه پستمدرن و نیز نقد تعاریفی که ایدئولوژی را لزوما در خدمت منافع طبقات حاکم و تحریف واقعیت میدانند، با معرفی ایدئولوژی به مثابه امری گریزناپذیر در علوم انسانی بهطور کلی و در علم رسانه بهطور خاص، تلاش نموده است الگوی اسلامی مدیریت رسانه را ارائه کند. در نهایت از «رسانه اسلامی» در معنای ابرواقعی یا فراواقعیت تعبیر نموده که فراسوی واقعیت و درعینحال در پیوند و تطابق با واقعیت و معطوف به آرمان و حقیقت است. نویسندگان الگوی آرمانگرایی واقعبینانه را ایدئولوژی اسلامی و با خصوصیت نفی سکولاریسم ــ که نگاهی دوگانهانگار به آرمان و واقعیت دارد ــ و حقیقتگرایی دانستهاند. همچنین این مقاله با مقایسه هستیشناسی در گفتمان احیاگر ــ که مبدع آن اقبال لاهوری است ــ و گفتمان پستمدرنیسم که پدر آن فردریش نیچه است، تفاوت مبنایی و هستیشناسانه رسانه پستمدرن و رسانه اسلامی را که باید در پی احیای دین باشد، نشان داده است. در این جستار آرمانگرایی واقعبینانه به مثابه هستیشناسی و مدیریت انقلابی به منزله روششناسی، دو اساس شکلگیری رسانه اسلامی معرفی شدهاند. آرمانگرایی واقعبینانه با همسازی، هموندی و همورزی آرمان و واقعیت، مدیریت و انقلاب، دنیا و آخرت، جسم و روح، دین و دنیا و دین و سیاست معرفی شده است. این مقاله بهعنوان یک «مدل» و نه «نظریه»، فقط به چیستی و چگونگی موضوع توجه نموده است؛ زیرا وظیفه هر مدلی همین است و همچون نظریه، کار آن چرایی و تحلیل نیست. کل مقاله درصدد پاسخ به آیایی امکان موضوع خویش است و مدعا (Thesis) را بر امکان آرمانگرایی واقعبینانه در مدیریت رسانه نهاده است.
خلاصه ماشینی:
دانش نخستین مرتبهای در هرم دانش است که بهصراحت به تغییر واقعیت اجتماعی نظر دارد (گرچه اطلاعات نیز حتی پیش از انتشار ایدئولوژیکاند)؛ بنابراین ایدئولوژی که براساس تعریف رایج، به اندیشهای گفته میشود که به تغییر و حتی قلب واقعیت و حرکت از شرایط موجود به شرایط موعود نظر دارد، در این مرحله به عنوان لازمه و روح حاکم تبلور مییابد.
این فرآیند در شاخصههای متعددی متبلور میشود که از میان آنها میتوان به موارد زیر، که از نقاط منفی سکولاریسم نیز بهشمار میآیند، اشاره کرد: زمان دین: یعنی آموزههای دینی حیثیت خود را از دست میدهند و راه را برای برنامهریزی غیردینی باز میکنند (هوور و لانبای، 1389، 29 و 28).
انعکاس تمامی موارد یادشده و برای مثال احوال یک شخص در زندگی و محیط خصوصی خانواده خود میتواند مطابق عینیت باشد، اما بیتردید مطابق اصول اخلاقی و دین نیست؛ ازاینرو مطابقت با عینیت نمیتواند هدف غایی رسانه اصیل باشد، بلکه مهمتر از آن، باید به دینی و اخلاقی بودن رسانه توجه شود و این دینی و مطابق اصول اخلاقی بودن به بهترین شکل در ایدئولوژی انقلاب اسلامی، که آرمانگرایی واقعبینانه با روش مدیریت انقلابی است، خود را به اثبات میرساند.
اقبال تأکید میکند که اندیشه اسلامی نگاه خویش را بر امور ذاتی و ملموس، یعنی آنچه محدود به حدود است، دوخته است؛ بنابراین هر تحقیقی باید از ذاتیات آغاز شود و این بدان معناست که وجود مقدم بر اندیشه یا ماهیت است (کافی، بیتا، 62).