چکیده:
در این نوشتار نقش و تاثیر «خلوت و صحبت » در سلوک عرفانی از نگاه عارفان صاحبدل و بویژه مولوی مورد بررسی قرار گرفته،و همچنین به این سوال اساسی پاسخ داده شده است که در مسیر تعالی انسان ،کدامیک از اولویّت بیشتری برخوردارند؟. روش تحقیق کتابخانهای و منابع مورد نظر، متون عرفانی و بخصوص مثنوی مولوی است. نتیجه حاصل بیانگر این است که خلوت و صحبت از لوازم ضروری سلوک عرفانی به شمار می روند؛ چرا که خلوت نشینی سبب جوشش حکمت و فرزانگی از قلب و جاری شدن آن بر زبان، رفع حجاب سالک، فراغت فکر و ذکر و دوری از بدان و صفات نکوهیده میگردد و صحبت نیکان با تقویّت اخلاق پسندیده و تزکیة نفس، کشف اسرار و دقایق هستی، بهره مندی از انوار قدسی مردان کامل و پیران طریقت، آدمی را به سرعت در مراتب کمال سوق داده و به مدارج عالی می رساند؛ و در مقام ترجیح ، مولوی صحبت را چنانکه با صالحان باشد بر خلوت ارجح شمرده است.
خلاصه ماشینی:
ک: مصباح الهدایه:122-120) خلوت کامل در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا خلوت کامل امکان دارد؟ این همان بحثی است که سنایی در حدیقه مطرح کرده: زاهدی که بالای کوه صومعه ساخت و وقتی از او می پرسند که آیاتوانستی از دست نفس رهایی یابی گفت: گفت زاهد که نفس دوختهاندگفت دانا که پس نکردی هیچ در من و زی ویم فروخته اندبیهوده راه زاهدان مپسیچ ( سنایی، 1374: 722) مولوی نیز در دفتر دوم آنجا که به صحبت دعوت می کند به این سؤال مستتر پاسخ می دهد که: چون زتنهایی تو نومیدی شویآنکه درخلوت نظر بر دوخته است زیر سایۀ یار، خورشیدی شویآخرآن را هم زیارآموخته است ( مثنوی، 2/22 و 24) با این اوصاف انسان نمی تواند به طور کامل از دست نفس رهاشود، ولی این توانایی را داردکه با ریاضت ومجاهدت ودر پرتو انوار قدسی اولیای الهی وپیران طریقت ، عنان نفس را در اختیار وکنترل خود در آورد، همچنانکه خلوت نشینی را نیز در اثر تعلیمات و مصاحبت با آنان فرا گرفته است؛ بنا براین به نظر می رسد خلوت کامل امکان پذیر نباشد وهمچنین به نظر نمی آید هدف ازخلوت نشینی، خلوت کامل باشد؛ چرا که تنهایی مطلق بنا بر فطرت آدمی، نه شدنی است ونه مطلوب واو در نهانخانۀ وجود خویش همواره در جستجوی گمشده ای است،تا در مؤانست ومجالست با او آرام بگیرد که «لقاء الخلیل شفاء العلیل».