چکیده:
این نوشتار برآن است تا مختصات سبکی کشفالمحجوب را بر اساس دو معنای اندیشگانی و بینافردی (در دستور هلیدی) مورد بحث و بررسی قرار دهد. دراین بررسی ویژگیها با توجه به یکی از معانی سبک -تکرار و برجستگی- مورد توجه میباشند. در تحلیل آمارها، نقش و بافت هریک از ویژگیها در متن کتاب و گفتمان حاصل از آن، بررسی شده است. یکی از ویژگیهای گفتمان صوفیه، درونگرایی است که در معنای تجربی به صورت استفادهی فراوان از فرآیندهای تأکیدیاسنادی نشان داده شده است. از دیگر ویژگیهای آن قطعیت کلام است که در معنای بینافردی در استفادهی فراوان وجه خبری و تأکیدی بازتاب داشتهاست و اقناع مخاطب با ابزارهای خاص از فرانقشها انجام گرفته است.این نوشتار برآن است تا مختصات سبکی کشف المحجوب را بـر اسـاس دو معنـای اندیشـگانی و بینافردی (در دستور هلیدی ) به منظور دستیابی به نـوع نگـرش (ایسـتار) نویسـنده و کشـف نظـام معنایی ذهن وی و ایدئولوژی حاکم بر متن مورد بحث و بررسی قـرار دهـد. مهـم تـرین نتـایج بـه دست آمده از این قرار است : کانون توجه گفتمان کشف المحجوب خداست . خدا در جایی حضـور مییابد تا به عنوان یکی از موضوعات تصوف تعریف شود و با تعریف او، جهـان ، انسـان و دیگـر اشیاء تعریف میشود. متن به لحاظ تجربی و در فرانقش اندیشگانی، بیشتر سمت وسـوی تجریـدی دارد. این نوع اندیشـیدن و گفتمـان حاصـل از آن ، در همبسـتگی متقابـل بـا نـوع ارزش گـذاری و اعتقادات صوفیه و اندیشۀ اصالت معنویات است . متن بیشتر متقاعدکننده است تـا امـری. حتـی در بیان هنجارها از آمریت بالا و فرمـان مطلـق اسـتفاده نمـیشـود. نویسـنده بـرای اقنـاع مخاطـب از شیوه های تمهیدات استدلالی، توصیفی، تبیینی، توضیحی؛ سودجسـتن از وجـوه خبـری و اسـتفهام تقریری و انکاری استفاده میکند و از وجوه التزامی به جای امری سود میبرد و از حجیت قـرآن و حدیث ، برای تثبیت گفتمان تصوف استفاده مـیکنـد. وجـوه دعـایی در مـتن غلبـه دارد و یکـی از ویژگیهای این متن ، برانگیختن احساسات است . نویسنده برای تسهیل و تسریع فرایند اقناع ، وجوه عاطفی را به کار میگیرد. وجه تردیدی در نازل ترین سطح و وجه قطعیت ، فراوانـی قابـل تـوجهی دارد. وجه خبری نیز در بالاترین سطح از فراوانیها است .
خلاصه ماشینی:
"این ساخت در میان اجزای بند، در ساخت افعال ، در نقش های گوناگون فـاعلی، اسمی (قیود و صفات ) وجود ندارد بلکه این دریافت از وجه در جمله دعایی- که با زیرکی تمام به کار گرفته شده و میتوان آن را شرطی نیز شمرد وجود دارد یعنی در پایان پاراگراف های پیشـنهادی که خود در بررسیها، یک بند مستقل محسوب میشود؛ مثلا: «این مناجات به عربی سخت فصیح است ، اما ترک تطویل را به پارسی بیاوردم تا مکرر نشـود و باز به جایی دیگر آن را بیارم ان شاء الله رب العالمین » (هجویری،١٣٨٩: ١١٦).
به این ترتیب وجه التزامی نسبت به وجه امـری از درصـد بـالاتری برخوردار است ، این را میتوان بر ادب نویسنده حمل کرد: از طرفی، در گفتمان دینی صوفیه متـأثر از آیات قرآنی و احادیث ائمه ی اسلام ، انسان دارای عزت و کرامـت اسـت (ولقـد کرمنـا بنـی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبـات وفضـلناهم علـی کثیـر ممـن خلقنـا تفضـیلا (٧٠: الإسراء)، پس با این فرض ، با مخاطب رابطه برقرار میکند و خواسته اش را در قالب های امر غایب ، غیر شخصی و یا مضارع التزامی بیان میدارد؛ از طرف دیگر، با پرهیـز از ایـن آمریـت ، از سـاخت التزامی برای صمیمیت و جذب مخاطب سود جسته است .
بافت ارشادی متن با توجه به بررسی زمان ها و وجوه و بسامد بالای وجه التزامـی و پرهیـز کـاربرد وجـوه امـری، میتوان گفت به متن کشف المحجوب بافتی ارشادی دارد که با بررسی بیشتر این بافت به این نتایج رسیدیم که بایدها و نبایدهایی که وظیفه ی حفظ فرهنگ معرفی شده را دارند از سمت هجویری بـا لطافت هرچه بیشتر بیان شده است : - چون در قالب شرط بیان میشود؛ - کمتر از ساخت امر استفاده میکند؛ - اکثرفعل ها، مضارع التزامی است ؛ - امور ادراکی در قالب امری خواسته میشود: بدان که ..."