چکیده:
یکی از بارزترین مصادیق عدالت، عدالت در تکوین جهان است. بر همین اساس موحدان عدالت
را جزء صفات فعل خداوند میشمارند؛ به این معنا که ذات حکیم او، کل آفرینش را بر
اساس عدالت آفریده است.
در بحث عدالت تکوینی خداوند، دو مسأله مهم وجود دارد: تبعیضها و شرور. در پاسخ به
این دو مسأله، جوابهای متعددی از طرف فلاسفه اسلامی و غربی ارائه شده است، ولی
فیلسوفان غربی عمدتا تنها از یک جنبه مسأله را بررسی کرده و به همین جهت قابل نقد
هستند؛ اما فلاسفه اسلامی بخصوص در حکمت متعالیه سعی کردهاند مسأله را از جهات
مختلف مورد بررسی قرار دهند، ولی به جهت پراکندگی مطالب بین بحثهای مختلف فلسفی،
غالبا هر کدام مسأله را تنها از یک جنبه مورد بررسی قرار دادهاند و لذا پاسخ از
انسجام و هماهنگی مناسبی برخوردار نیست. در این نوشتار ضمن بررسی و نقد دیدگاههای
متکلمان و فیلسوفان دین مسیحی و مقایسه اقوال آنها با دیدگاههای اسلامی، به منظور
ارائه یک تحلیل جامع و منسجم از پاسخهای مختلف فیلسوفان اسلامی، در مسأله تبعیض،
ابتدا کیفیت آفرینش خداوند مورد بررسی قرار گرفته است و در پرتو تحلیل و تبیین
چگونگی آفرینش خداوند، اثبات میشود که نظام هستی، یک نظام ذاتی و علی و معلولی است
و در نتیجه تفاوت موجودات ذاتی آنهاست. و در مسأله شرور نیز، ضمن بررسی اقسام شر،
آشکار میشود که هیچ کدام از آنها منافاتی با عدل خداوند ندارند.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب میتوان جهانی را تصور کرد که در عین اینکه از طریق یک نظام علی و معلولی توسط خداوند تدبیر میشود و هر «آن» فیض وجود خود را از فیاض علیالاطلاق دریافت مینماید، در بین موجودات آن، موجود مختاری هست که اختیار و انتخاب او جزئی از علل و شرایط تحقق فعل است؛ به عبارت دیگر، اختیار و انتخاب انسان نیز جزئی از نظام علی و معلولی و منطبق با اصل موجبیت (ضرورت علی و معلولی) است.
در حالی که وقتی فلو و مکی (قائلان به سازگاری) میگویند فرد مختار هر تصمیمی که اتخاذ کند، دقیقا تعین یافته است معتقدند که خداوند واقعا میتوانست جهانی واجد خیر اخلاقی و فاقد شر اخلاقی خلق کند، که در این جهان افراد فقط افعال صواب را انتخاب میکنند هر چند همه انتخابهایشان قبلا تعین یافته است، در واقع این تفسیر در جمع بین اصل موجبیت و مختار بودن انسان موجب بیمعنا شدن اختیار در انسان میشود چون در نظر این گروه فعل انسان پیش از انتخاب او توسط علل و عوامل مختلف تعین یافته است.
البته برخی از فقدانها مربوط به عدم قابلیت ظرفها و نقصان امکانات نیست، بلکه موجود استعداد داشتن و قابلیت آن کمال را دارد ولی تحقق این کمالات در حوزه اختیار و مسؤولیت بشر قرار میگیرد و انسان به حکم اینکه موجودی مختار است و مسؤول ساختن حقیقت خود و جامعه خویش باید آنها را ایجاد کند و خلأها را پر کند؛ معنای خلیفة اللهی انسان نیز همین است و وجود چنین مسؤولیتی برای انسان جزئی از طرح نظام احسن است (مطهری،1380، ص 140)."