چکیده:
فارابی از جمله فیلسوفانی است که از قابلیتهای چندگانه یک مفهوم در توجیه بعضی از
نظریههای متافیزیکی، دینی، سیاسی و اخلاقی استفاده شایانی نموده است. عدالت آن
مفهوم کلیدی است که فارابی توانسته است به وسیله آن مبنای نظام تکوینی عالم را
تشریح نماید، ضمنا با همین مفهوم و به تأسی از دو حکیم بزرگ تاریخ، یعنی افلاطون و
ارسطو، آن را در ساختار مدینه آرمانی وارد ساخته و نظام اخلاق فردی را بر اساس آن،
توجیه مینماید. تنها در انطباق نظام تشریع با تکوین و مدلسازی آن در روابط فردی و
اجتماعی است که انسان میتواند به سعادت، که غایت قصوای اوست، دست یابد.
خلاصه ماشینی:
"همان طور که افلاطون تحصیل سعادت را غایت قصوای اخلاق معرفی نمود (افلاطون، 1355، ص 589)، فارابی نیز به تأسی از وی همان هدف را برای اخلاق (که در نسبت فرد با خودش موضوعیت پیدا میکند) معرفی نموده است و بدینوسیله تأثیرپذیری خویش را از آن فیلسوف نامدار تاریخ بازگو نموده است اما اعتقاد او به اینکه «عمل صالح، عملی است که در حد اعتدال میباشد» به وضوح تأثیر ____________________________ 1ـ شهید مطهری چهار معنای عدل را نام برده و توضیح جامعی درباره آنها داده است که دانستن آن به فهم ساختار مدینه فاضله پیشنهادی فارابی کمک بسیاری مینماید.
نظام اخلاق عدالتمحور همان طور که عدالت از نظر فارابی در نظام تکوین و تشریع مبنا و مدار تدبیر عالم قرار میگیرد و در روابط اجتماعی، این عدالت است که جامعه را سمت و سوی سعادت میدهد، در عرصه اخلاق نیز فضیلت، اساسا، به عدالت در فرد تعریف میشود، هم چنان که برای افلاطون نیز چنین بود.
اما اینکه میان فرد و مدینه نسبت ضروری است و اینکه در غیر این صورت مشکل بتوان سعادت را جستجو نمود، الگویی کاملا افلاطونی را تبعیت میکند، زیرا افلاطون در «جمهوری» صریحا میگوید «چون تنها فلاسفه علم به عدالت مطلق و کلیه حقایق ثابته دارند، آنانند که اصول قانونگذاری و حکومت را میتوانند چنان که باید و شاید درک کنند و چون عاشق حقیقتاند بالضروره محسنات را نیز مانند سرعت فهم و همت و شهادت و اعتدال دارا هستند» (افلاطون، 1355، ص 331)."