چکیده:
در این مقاله ضمن ارائه چند دیدگاه درباره صحابه، به تعریف ابن حجر عسقلانی
و محمدهادی معرفت از صحابه پرداخته شده و ضمن مقایسه این رو و تطابق آن با
دیدگاههای رایج به تحلیل آنها پرداخته و اشکالاتی بر تعریف محمد هادی معرفت از
صحابی وارد نموده است.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، جا دارد بپرسیم، تعریف جدید که معرفت از صحابی ارائه میکند، چه آثار، نتایج و گرهگشاییهایی در بحث دوم و سوم دارد؟ آیا معرفت میخواهد با تنگکردن دایره صحابه در مقام تعریف، در ذهنیت رایج شیعه درباره شأن صحابه و اعتبار و حجیت قول و عمل آنها تجدید نظر کند؟ انتظار خواننده این است با آوردن آن همه قیود و شروط، قول و عمل صحابه در امر دین معتبر و حجت باشد؛ همچنانکه از ظاهر عبارت معرفت در یک موضع از مقاله مورد بحث و چنین برمیآید.
معرفت در دو اثر پیشین خود که هنوز تعریفی جدید از صحابی ارائه نکرده بود تصریح میکند: «در حجیت و اعتبار حدیث صحابه باید دو شرط مراعات گردد: نخست صحت سند، دیگر، بلندپایه بودن مقام آن صحابی، با تحقق این دو شرط، دیگر جایی برای شک و تردید باقی نمیماند و راهی جز اعتماد و جواز اخذ آن نیست».
ارزیابی دلایل و مدعای معرفت در این بخش از نوشتار قصد ارزیابی یکایک دلایل معرفت را ندارم بلکه میخواهم به دو نکته بپردازم: نخست اینکه، آیا دلایل او با مدعای وی تناسب دارد؟ معرفت بر آن است که سخن صحابی با تعریفی که خود از صحابی عرضه میکند دارای اعتبار و سند حجیت است، آیا دلایل وی برای این مدعا کافی است؟ از شروط و قیودی که معرفت در تعریف صحابی آورده که نیازی به تکرار آن در این موضع نیست و موقعیت ویژه صحابه از جمله نزدیکی آنها به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، عنایت حضرت به تعلیم و تربیت خاص آنها، حضور در زمانه نزول قرآن و ..."