چکیده:
روند کنونی توزیع جمعیت، فعالیت و خدمات در سطح ناحیه مورد مطالعه به تبع ساختار فضایی کشور، نابساماناست. ادامه این روند باعث توزیع نامتعادل تر خدمات و امکانات شده و در نتیجه اشغال نابهنجار محیط طبیعی وتخلیه تدریجی روستاهای کوچک را به نفع شهرها و مراکز بزر گ تر در پی داشته است. با درک مشکلات ذکر شده وبا قبول این اصل که برای مدیریت هدفمند و بهینه در جهت توسعه سکونتگاه های روستایی، سازماندهی فضایی وایجاد سلسله مراتبی مطلوب از سکونتگاه ها ضروری است. تحقیق حاضر در محدوده شهرستان صومعه سرا با هدفدستیابی به چنین نظامی که یکپارچگی فضایی را در سطح ناحیه مورد مطالعه تحقق ببخشد به انجام رسیده است.در این تحقیق که با رویکردی سیستمی –رفتاری انجام شده است، با به کارگیری از الگوی رفتاری و استفاده ازمدل ها، سازمان فضایی موجود ناحیه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته، سپس با توجه به نتایج حاصل والگوی رفتاری منبعث از ویژگی های فرهنگی-اجتماعی-سیاسی و اقتصادی روستاییان الگوی مناسبی برای ایجادنظام سکونتگاهی مطلوب پیشنهاد شده است.
خلاصه ماشینی:
"براساس فرضیه اول که عنوان شد‹‹شهر صومعه سر برکلیه نقاط سکونت گاهی شهرستان تا یرگذار بوده و نقش قطبی خود را بر منطقه اعمال می نماید›› در واقع بخش وسیع رو بط کارکردی سکونت گاه های روستایی با شهر صومعه سرا و خدمات متنـوع و گسترده در مقیاس مراکز روستایی بوده است بخشی از کارکردها نیز، به استثنای امور آموزشی و درمانی کـه درصد مراجعات آن در سطح بخش ها بالا می باشد، عمدتا رفتاری اجباری می باشد که نا به تقـسیم وظایـف اداری می بایست در سطح بخش ها صورت گیرد موضوع جالب توجهی که بر جایگاه شهر در روابـط عملکـرد موجود می افز ید، نقصان و فقدان رو بط سیستمی و سلسله مرا بی میان سکونت گاه های موجود شهرستان بـه ویژه مراکز در کلیه سطوح موجود دارای ین گونه خدمات و سکونت گاه ها هس ند.
٦- الگوی فضایی موجود: علیرغم صدق برخی از فرضیه های تئوری کریستالر در ناحیه مورد مطالعه و به ویژه وجود دشت صاف و بدون عارضه و نیز توزیع نسبی یکسان (همسان ) جمعیت در سطح دشت ، سلسله مر تب موجود از سلسله مر تب کریستالر تبعیت ننموده و باعث وجود یک سکونت گاه قطبی شده که فاقد ار باط لازم و سلسله مر تبی با سـایر سکونت گاه های مورد مطالعه می باشد و نیز شماری از سکونت گاه ها که علیرغم داشـتن برخـی کارکردهـای مرکزی ، اختلاف آشکاری با سطح یک دارند و عملا صدق نظریه کریستالر در ین ناحیه را مخـدوش سـاخته است ، ین عدم صدق را می توان ناشی از ساخت اجتماعی ، فرهنگی و قتصادی ناحیه و همیـن طـور عوامـل سیاسی تاثیرگذار بر نظام سکونت گاهی (از حیث تقسیمات اداری - سیاسی ) د نست در واقع شاید به توان گفت ین عوامل در شمار علل اصلی شکل گیری ساختار فعلی و عدم تشکیل نظام سلسله مرا بی مطـابق لگـوی کریستالر در ناحیه هستند."