چکیده:
آموزههای سیاسی مذهبی علی شریعتی در حسینیه ارشاد طی سالهای 1347 تا 1351 خورشیدی، مخاطبین بسیاری را بهخود جذب کرد و تاثیرگذاری بهسزایی در جامعه بهدنبال داشت. شریعتی سخت تحت تاثیر آموزههای جامعهشناختی، اقتصادی، سیاسی و نظری مکاتبی مانند مارکسیسم، سوسیالیسم واگزیستانسیالیسم است که تلاش میکند از دل این باورهای متضاد و مکاتب بهشدت متعارض با مذهب، معجونی به نام اسلام نواندیش چپ مذهبی بسازد که در آن هم مفاهیم مارکسیستی مانند بهرهکشی طبقاتی، مبارزه طبقاتی، جامعه بیطبقه امپریالیسم و.. در شباهت فکری و ایدئولوژیک با آموزههای دینی یافت شود و هم مدلی همتای معیارهای جهانی چپ سوسیالیستی برای جامعه مسلمانان مبارز ارائه دهد که در آن مخلوطی از آموزههای هویتی اسلام، سوسیالیسم، ایران و آموزههای مبارزاتی مارکسیسم وجود داشته باشد. در این مقاله به چگونگی تلاش این روشنفکر عصر حاضر برای دستیابی به این هدف سخت، میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"بهنظر میرسد، شریعتی با ایدئولوژیک اندیشی تلاش میکند ایدئولوژیهای سیاسی جدید را با مخدوش کردن واقعیتهای تاریخی گذشته، گذشته را بهمثابه حال توضیح دهد، بدون اینکه متوجه گسست معرفتی مفاهیم در نسبت به وقایع تاریخی و زمینههای آن باشد؛ چرا که در نظام فکری و ایدئولوژیکی وی تئوری مبارزه بایستی در عمل بهکار آید و شریعتی نیز با تأثیرپذیری از مفاهیم مارکسیستی بهسراغ تفسیر آموزههای اسلامی میرود و برای اینکه از دل این آموزهها برای مبارزان مسلمان در مقابل جریانات چپاندیش و مارکسیسم، سلاح مبارزه فراهم آورد، تفسیری چپگرایانه از تاریخ و معارف اسلامی ارائه میدهد و یک شبه ابوذر غفاری تبدیل به خداپرست سوسیالیسم میشود.
در تأثیرپذیری شریعتی از مفاهیم سوسیالیستی و مارکسیستی و پیوند آن با اسلام میتوان تصریح کرد: هرچند شریعتی آگاهانه دست به توجیه این تعابیر میزند و در تحلیلهای تاریخی، سیاسی و مذهبی خود با استفاده از روشهای علوم انسانی این تعابیر را تفسیری ایدئولوژیک میکند؛ اما نکته اصلی این است شریعتی بیشک بهدنبال آلترناتیوسازی در مقابل جریانات مارکسیستی، سکولار، ملیون و مذهبیون سنتی زمان خود بود که با ایجاد حرکت فکری مذهبی در جامعه «رنسانس اسلامی» (بهتعبیر شریعتی) را پیریزی میکرد."