چکیده:
اهتمام نوشتار حاضر، بررسی انتقادی مقالة «عصمت» (Impeccability)، اثر پال ای واکر، مورخ و مدرس دانشگاههای آمریکا و کاناداست که آن را در دایرةالمعارف قرآن لایدن به طبع رسانده است. حاصل این دیدگاه او درخصوص خاستگاه، ابعاد و ماهیت عصت را میتوان چنین خلاصه کرد: عصمت، یعنی مصونیت از گناه و خطا؛ هرچند که این اصطلاح و این مفهوم، اینگونه در قرآن بهکار نرفته است اما بر پایة دیدگاه اکثریت متکلمان اندیشة معصومیت، اندیشهای قطعی است . در قرآن و احادیث، کموبیش به گناه پیامبران تصریح شده است و مسلمانان متقدم نیز آن را کم و بیش تصدیق کردهاند، بعدها شیعیان درپی ادعای قدرت مطلقة امامانشان، اندیشة عصمت را بهوجود آوردند و اندکاندک آن را به پیامبران نیز تسری دادند. حتی یکی از متالهان شیعه (هشامبنحکم) مدعی بود که عصمت امام، ضروریتر از عصمت پیامبر است. برخی از پیامبران، دستکم پیش از بعثت مرتکب گناه شدهاند. گناه یعنی نافرمانی بهقصد مخالفت با قوانین خدا؛ اما مخالفتی که از سر غفلت و خطا صورت گیرد، گناه نیست و این بهترین تاویل دربارة آیاتی است که به گناه انبیا تصریح میکند. عصمت بهمعنای قادر نبودن بر گناه نیست، بلکه لطف و عطیهای است از جانب خداوند که پیش از انجام گناه و حتی پس از آن به پیامبر میرسد.در این نوشتار، باتوجه به مدعیات یادشده، این نتایج بهدست آمده است که هرچند واژة عصمت در مفهوم کلامی خود در قرآن بهکار نرفته است اما قرآن با واژههای دیگری برعصمت انبیا تصریح دارد. شیعه مبدع عصمت نیست و نسبت دادن این عقیده به متکلم شیعی، هشامبنحکم که وی عصمت امام را در مقایسه با عصمت پیامبر ضروریتر میداند، بیاساس است. در مفهوم گناه، قید عمد یا سهو لحاظ نشده است. پس بهترین راه برای تاویل آیاتی که بهظاهر موهم عدم عصمت است، توجه به درجات گناه است، نه نظریة سهو پیامبر که از دیدگاه شیعه مردود است. هرچند عصمت، امری اختیاری و لطفی از جانب خداست، اما اسبابی چون علم به فساد گناه و ارادة قوی پیامبر است که انگیزة ارتکاب به گناه را در وی از بین میبرد، نه آنکه بعد از تصمیم به گناه، این لطف، پیامبر را دریابد.
خلاصه ماشینی:
"در این زمینه، همسو با نویسنده باید یادآور شویم: اینکه واژه و اصطلاح «عصمة» در قرآن به مفهوم کلامی خود، یعنی مصونیت از گناه و خطا بهکار نرفته است، سخنی درست است؛ زیرا مادة «عصم» در قالبهای فعلی و اسمی، بهطور کلی سیزده بار 1 در قرآن بهکار رفته است که هیچیک از آنها به معنایی که منظور نظر است نمیباشد.
وی دراینباره مینویسد: تقریبا تمام مسلمانان، شرک یا بتپرستی پیامبران را مردود میدانند (ببینید: بت و تمثال)؛ گناهی که بر اساس قرآن، خداوند آن را هرگز نمیبخشد؛ ولی در ارتباط با گناهان صغیره و خطاها، مسائلی با اشارة صریح در قرآن، بهعنوان مثال 8:2، برای محمد( بهوجود میآید که اگر این آیات تحتاللفظی درنظر گرفته شوند؛ به این معنا باید باشند که دستکم برخی از پیامبران پیش از بعثتشان، نه بعد از آن، مرتکب گناه شدهاند.
واکر عصمت را لطفی الهی میداند و هیچگونه توضیح دیگری دربارة واژة لطف نمیدهد؛ اما با توجه به نوع و نتیجة استنادش به دو آیه از قرآن، از دیدگاه وی چنین استنباط میشود که این لطف مانع از آن نیست که پیامبر به گناه میل داشته باشد؛ بلکه این لطف ممکن است در حین ارتکاب اشتباه یا پس از آن به پیامبر عنایت شود، که این تحلیل از عصمت، متناسب شأن پیامبر نیست.
(رک: مصباح یزدی، 1375، ص115-128) بررسی آیات مورد استناد واکر آیة 24 سورة یوسف: نویسنده جریان حضرت یوسف را بهمثابه شاهدی بر ذاتی نبودن عصمت مطرح میکند؛ اما آن را به این صورت عنوان میکند که حضرت یوسف( مانند هر بشر دیگری، با توجه به طبع بشریاش کاملا به گناه متمایل بود که لطف الهی پیش از ارتکاب جرم یا در شروع آن، او را دریافت و از گناه بازداشت."