چکیده:
خلود برخی مجرمان در عـذاب جهـنم ، یکـی از اعتقـادات مشـهور طرفـداران ادیـان آسمانی است که از ابتـدا تـاکنون از سـوی برخـی اندیشـمندان کـاوش شـده اسـت . معضل اصلی این مسئله از یکسو به تنافی حکم عقل با ظـواهر آمـوزههـای وحیـانی بر سر خلود در آتش جهنم است که موجب شده چالشی پدید آید که در این زمینـه یا خلود به معنای جاودانگی را انکار کردهاند یا گروهی خواسته انـد آن را بـه شـکل عقلانی تقریر کنند و از سوی دیگر تنافی آن با برخی صفات حق همچـون رحمـت ، عدالت و حکمت خداونـدی اسـت کـه در آیـات قرآنـی پـی درپـی بـه ایـن صـفات خداوندی اشاره شده است . این چالش سبب شده برخی عارفان که بـه کفـة رحمـت بی انتهای الهی چشم دوخته اند، برای برونرفـت از ایـن مشـکل چـارهاندیشـی کننـد. هدف اصلی این نوشته مبناسازی برای نفی ابدیت عقاب مجرم و نقد ادلـة طرفـداران جاودانگی عذاب، به ویژه دلیل اصلی برخی فلاسفه مبنی بر تحول ذات مجرم بـر اثـر گناه است ؛ ذاتی که سبب جاودانگی او در عذاب است .
خلاصه ماشینی:
"نقد دلیل تحول ذات مجرم رابطة گناه با درون انسان پذیرفته است و این رابطه با آیات و روایات بسیاری هماهنگی دارد و حتی انسان منصف در درون خود و با علم حضـوری ، اصـل رابطـة تکـوینی را درک می کند؛ ولی هرگاه کیفیت رابطه را به شکلی بدانیم که دیگر نتوان مجـرم را پـاک کرد و او به موجودی جهنمی تبدیل شود و درنتیجه سـزوار کیفـر ابـدی شـود، مسـئلة دیگری است و به نظر می رسد دلیل کافی برای آن در دست نیست ؛ زیـرا دربـارة دلیـل فوق می توان گفت : الف ) ذات انسان و نیز نحوة تأثیر گناه بر فطرت او مطابق نظام توحیدی ذکرشده در این نوشته ، معلول خود خداست ؛ یعنی این خداست که ذات آدمی را به گونه ای آفریده که بر اثر ارتکاب گناه ، درونش به کلی دگرگون و از انسانیت خارج و به حیوانیت ، بلکه بدتر تبدیل شود و روشن است که این ذات ، آفریدة غیرخدا نیست و هرآنچـه در عـالم ١٥٦ آفریده شود، آفریننده ای غیر از خدا ندارد؛ حال کسانی که از تناسـب نداشـتن کیفـر بـا / جرم پرسش می کردند می توانند پرسش خود را تغییر دهند و بگویند چرا خداونـد ذات آدمی را به شکلی نیافرید تا با گناهان موقت چنین آسـیبی نبینـد و بـه بیـان دیگـر آیـا خداوند نمی توانست انسان را به گونه ای بیافریند که هرگاه به انـدازة جـرمش مکافـات کشید پاک شود، از آلودگی ها نجات یابد و به بهشـتیان بپیونـدد؟ آیـا ایـن امـر، لازمـة عدالت خداوند نیست و نزد خردمندان پسندیده نیست ؟ به بیان دیگر درست است که خداوند انسان را مختـار آفریـده اسـت ؛ ولـی محـدودة اختیار هم دست خداست ؛ برای نمونه انسان نمی تواند هر کاری بکند و از نظر جسـمی و روحی می تواند در محدودة خاصی اعمال نفوذ داشته باشد؛ مثلا انسان نمی توانـد خـود را به حیوانی تبدیل کند و اختیار او در محدودة خاصی قرار دارد."