چکیده:
تــاریخ و فرهنــگ ایرانــی از دیربــاز، گــسترة وســیعی از حجــم آثــار و تالیفــات عربــی را بــه خــود اختــصاص داده اســت . نویــسندگان، کاتبــان دربــاری، شــاعران و ادبــای عــرب، هــر یــک به گونه ای از این خوان رنگـین ایرانیـان بهـرههـا بـردهانـد. کتـاب «سـرح العیـون فـی شـرح رسـالة ابن زیدون» از ابـن نباتـه ، یکـی از ایـن آثـار فراوانـی اسـت کـه گوشـه هـایی از تـاریخ و فرهنـگ و اندیـشه هـای ایرانـی در آن بازتـاب یافتـه اسـت و نـشان مـی دهـد کـه هیبـت و شـکوه ایرانیـان، ســاکنان انــدلس را نیــز تحــت تــاثیر قــرار داده اســت . در ایــن مقالــه کــه بــا روش توصــیفی ـ تحلیلـی و سـندکاوی گردآمـده، سـعی شـده اسـت کـه جلـوههـا و مظـاهر ایرانـی و مطـالبی کـه دربارة ایـران در ایـن کتـاب آمـده اسـت ، اسـتخراج و بـر اسـاس موضـوع دسـته بنـدی شـود. ابـن نباتــه ، مولــف ایــن کتــاب خــود، ادیــب و شــاعری وارســته و نامــدار اســت ، وی آگــاه از پیــشینة ایــران و تــاریخ کهــن و اســاطیری ایــران بــوده اســت . معلومــاتی کــه در لابــه لای ایــن شــرح گنجانده است ، حکایت از وسعت اطلاع او دارد.
خلاصه ماشینی:
"ایـن سـخن خـود بـه وضـوح دلالـت بـر ایـن دارد کــه در ســایر زندگینامــه هــا و مطــالبی کــه ذکــر کــرده اســت ، منــابعی در دســت داشــته کــه از آن نقـل مـی کـرده اسـت ؛ بنـابراین ، مـی تـوان گفـت کـه از ویژگـی هـای مبـرز ایـن شـرح کـه در ایــن جــستار بایــد بــه آن اشــاره کــرد، ایــن اســت کــه مطالــب ذکرشــده در آن، بــا اذعــان شـارح، موثـق و مـورد اعتمـاد اسـت ؛ در ایـن بـاره خـود اظهـار داشـته اسـت کـه «بیـد أنـی لـم أعتمـد إلا علـی نقـل خبـر صـحیح ، و نـسب قـول صـریح (ابـن نباتـه ، بـی تـا: ١٥)؛ بنـابراین ، آن بخـش از ایـن معلومـات و اشـارات کـه در ارتبـاط بـا تـاریخ و فرهنـگ ایـران اسـت ، مـی توانـد در ردیف مستندات در موضوع خود قرار گیرد.
ابـن نباتـه در ادامــه بــه سرنوشــت ضــحاک و برافتــادن او ـ پــس از ازدیــاد ســتم و جبــاریاش ـ بــه همیــاری کــاوه (در عربــی «کــابی ») و بــر تخــت نشــستن فریــدون، پــسر جمــشید اشــاره کــرده اســت (همــان : ٧٦)؛ همچنــین دربــارة ضــحاک آورده اســت کــه وقتــی مــردم همــراه کــاوه در محــضر او گــرد آمدنــد و کــاوه بــه درشــتی بــا او ســخن گفــت ، اظهــارات کــاوه و مــردم را تأییـد کـرد و بـه مـردم قـول داد کـه اوضـاع چنـان شـود کـه آنهـا دوسـت دارنـد؛ امـا مـادرش کــه زنــی زورگــو بــود، از ایــن کــار ضــحاک ناخرســند بــود و اظهــار نگرانــی کــرد؛ لــذا بــه ضــحاک گفــت : «لقــد جــرأتهم علیــک، هلــا قتلــتهم !"