چکیده:
مهمترین رخداد تاریخی که در پرتو آن رشد شهرنشینی و طبقهبندی اجتماعی ایران تحتتاثیر قرارگرفت انقلابمشروطه است. طرح مفاهیم جدیدی از جمله دولت- ملت، تاسیس مراکز آموزشی جدید با هدف توسعه دولتی آموزش نوین، تاسیس نهاد قانونگذاری و واردشدن برخی گروههای اجتماعی بهعرصه کنشگری مدرن با هدف توسعه حوزه عمومی، شأنیت تاریخی پیدا کردن اجتماع و رشد تاریخنگاری تودهها و گروههای خاموش جامعه در اثر نقشآفرینی درون تحولات مشروطه از جمله نشانههای آغاز راهی جدید بود تا گروههای فعال اجتماعی در قالب گروههای شهری و تحصیلکرده و برخوردار از سطح اقتصادی متوسط بر توسعه تحولات درونی نقشآفرینی کنند با اینحال، عوامل توسعهبخش و گاه موانع ساختاری، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در توسعه و تحدید نقش آنان در اعصار مختلف بر قبض و بسط توفیقات این لایه میانی جامعه جدید ایران موثر بودهاند. کتاب طبقه متوسط درصدد ارزیابی گفتمانهای سیاسی موجود در قشرهای میانی جامعه ایران از 1320تا1380 با رهیافتی جامعهشناختی بوده است که البته نقدهایی در عرصه روششناسی، مبانی تاریخی، و ساختاری بر آن وارد است. با روشی انتقادی و از منظر تاریخی- جامعهشناختی به ارزیابی کتاب و آسیب شناسی مباحث آن و طرح این مساله دقتشده است که چرا این کتاب نگاه جامعی به مساله طبقه متوسط نداشته است؟
خلاصه ماشینی:
"با این حـال ، ایـن مفهـوم از سوی مولف کتاب طبقه متوسط که اتفاقا دانش آموخته دکترای جامعه شناسی بوده انـد و کتاب هم متکی بر رساله دکتری ایشان تنظیم شده است باعـث گردیـده تـا نـوعی نقـد مبتنی بر ادبیات نویسنده هم صورت بگیرد حال آنکه ساختار اجتماعی ایـران در طـول تاریخ هرگز یک ساختار مستقل که بتواند بر بنیان های خود اتکا نماید نبوده است بلکه این ساختار سیاسی بود که ضمن اعمال حاکمیـت خـود بـا روش هـای نظـامی ضـمن کسب تمام منابع قدرت و ثروت و توزیع سنتی آنها در میان گروههای وفادار بـه خـود همواره به سازماندهی مجدد ساختار اجتماعی اقدام مـی کـرد و بـدین ترتیـب ، سـاختار جامعه را بر اساس تعاریف خود از نقش و جایگاه اجتماع طراحی کرده اند.
بـر ایـن اسـاس گـاهی در تعابیر و تحلیل ها موجود در کتاب از مفهوم قشر متوسط و گاهی از مفهوم قشر میـانی برای توضیح همان مفهوم طبقه متوسط استعمال گردیده است مولف با اتخاذ هر مفهوم و متغیری در کار خود باید در پروسـه تحقیـق بـه متغیـر اصـلی وفـادار بمانـد و همـه تحولات را در پرتو نقش آفرینی طبقه متوسط می دید اما در کتاب طبقـه متوسـط ایـن گونه عمل نشده است به طوری که در فصل چهارم به بازنمایی گفتمان های سیاسی در جریان ها و جنبش های اجتماعی - سیاسی پرداخته شده است و شاید مخاطـب کتـاب خودش باید دریابد که منظور از جنبش های اجتماعی همان نقش طبقـه متوسـط اسـت حال آنکه در جنبش های مختلف این مقطع تاریخی گروههای پایین جامعـه هـم نقـش داشته اند از نظر منبع شناسی عدم مراجعه نویسنده به منابع تاریخنگاری ، روزنامه ها، خـاطرات و سفرنامه ها و عدم شناخت از رویکـرد تـاریخی در تحلیـل مباحـث یکـی از مهمتـرین مسایلی است که به محتوای بحث و تحلیل های کتاب ضربه زده است ."