چکیده:
در دورة مدرن با مطرح شدن علم به عنوان چارچوب فکری مسلط، الاهیات مسیحی شیوههای مختلفی را برای حفظ جایگاه خود به کار برده است. امروزه برای بررسی تعامل علم و الاهیات مسیحی، به جای بحثهای روششناختی به چارچوب معرفتشناختی توجه میشود. در تأملات و نظریهپردازیهای علمی و الاهیات مسیحی، به طور کلی دو چارچوب عمدة معرفتشناختی وجود داشته است: مبناگرایی و نامبناگرایی. در مبناگرایی، امکان به دست آوردن صدقی جهانشمول و رها از بافت فرض میشود. از سوی دیگر، نامبناگرایان، دانش انسان را پدیدة اجتماعی در حال تکاملی به تصویر میکشند که از طریق معانی در شبکهای از باورها شکل میگیرد. در این مقاله استدلال میشود که الاهیات در چارچوب مبناگرا در خصوص نقد میانرشتهای علم پاسخگو نیست و طبق نامبناگرایی، وفاداری به آموزههای سنتی را از دست میدهد. سپس پسامبناگرایی یکی از مهمترین راهحلها برای این مسئله معرفی میشود که از جمله فان هیوستین، الاهیدان مسیحی، در آثار خود به آن میپردازد. دلمشغولی این مقاله بررسی این مسئله است که رویکرد پسامبناگرا چه خصوصیاتی دارد و چگونه/آیا با انتخاب راهی میان دو دیدگاه پیشین، از مشکلات آنها اجتناب میکند.
خلاصه ماشینی:
"بـه نظـر مـیرسـد طبـق ایـن یافته های جدید، ارتباط میان علم و الاهیات وارد مرحلۀ جدیدی شده است (همان : ١٢٦- ١٢٧)، چراکه نقطۀ تلاقی و ارتباط این دو حوزه در خـود انسـان و بـه طـور خـاص در معرفت شناسی قرار میگیرد.
به نظر میرسد با توجه به شرایط متکثری که برای حوزه های متفاوت تأمـل انسـان تصـویر شـد و اینکـه تأملات الاهیاتی به صورت جدی علم را در کنار خود میبینند، زمینۀ مشترک میان علـم و دین یعنی محیط اجتماعی باعث میشود الاهیات بکوشد از شیوه های مختلف استفاده کند تا در محیط تأثیرگذار باشد و باورهای انتزاعی، که صدق و جهان شمولی آنها فرض شده ولی نمود عملی آنها مشخص نیستند، کمتر برجسته میشوند.
پس این حساسـیت بـه مشـکلات دو چارچوب پیشین باعث میشود حداقل در مقام نظر از آن مشکلات اجتناب شود، اما آیا در عمل هم چنین موفقیتی حاصل میشود؟ در پاسخ باید گفت به نظر میرسد فان هیوسـتین علاقـه منـد بـه حصـول عقلانیـت مشترک میان علم و الاهیات است اما استدلال هایی که مطرح میکند چنـین خصوصـیتی را به طور مشخص و عملی برای الگوی او به اثبات نمیرسـاند.
نتیجه چنان که گذشت ، پرسش اصلی این پژوهش آن است کـه : «چگونـه مـیتـوان بـرای عقلانیت تأمل الاهیاتی راهی یافت که طبق آن الاهیات در تعامل بـا علـم بـه منشـأهای تاریخی خود وفادار بماند و به آموزه های سنتی حساس باشد و در عین حال در نسـبت با نقد عقلانی و میان رشته ای بسته نباشد؟»."