چکیده:
باورها و رفتارهای دینی یا معرفت و معیشت دینی از مهم ترین زوایای زندگی انسان ها به شمار می آید که با رویکردهای گوناگون جامعه شناختی، اجتماعی، کلامی و فلسفی مورد توجه قرار می گیرد. هرچند وقتی زمان نقد و آسیب شناسی و تحلیل اندیشه و رفتارهای فردی و اجتماعی فرا می رسد، معمولا رنجش و ناملایمی به دنبالش ظاهر می گردد. همه دوست دارند به تعریف و تمجیدشان اقدام شود و آن گاه که به تدوین بیوگرافی خود می پردازند، تنها به بیان مزایا و بالندگی های خود اشاره می کنند. همه این گونه اند؛ از حاکمان و کارگزاران گرفته تا رعیت وتوده مردم، از عوام گرفته تا خواص؛ ولی چاره ای نیست. باید حقایق را گفت و نقد را ازدرون جامعه آغازید که در غیر این صورت، مانند میوه کالی از درون می پوسد و ستون فقرات جامعه را خرد می کند. معرفت و معیشت دینی را می توان از دو دیدگاه نظری و عملی، متعلق کاوش دین پژوهان و روشنفکران قرار داد و دستاوردهای تحقیقاتی ارزشمند و مفیدی را در جامعه اسلامی به ارمغان آورد و نهادهای اجتماعی و دینی را از آن تحقیقات بهره مند ساخت و رفتارهای فردی را به سمت کمال و قرب الاهی سوق داد و به مقصد و مقصود حق تعالی نزدیک کرد. برخی از مدیران و مجریان امور، گرفتار آفات و آسیب ها و بحران های نظری و عملی اند؛ بحران های نظری که دربردارنده چالش های معرفت شناختی، فلسفی، کلامی و بحران های عملی نیز شامل آسیب های اجتماعی و رفتاری است؛ بحران هایی که مانع از پذیرش حقیت نزد آنها می شود. هرچند عده دیگری، با بینش والا و حقیقت طلبانه از دستاوردهای علمی و آسیب های شناخته شده بهره لازم را برده و از عالمان وکاشفان آسیب ها سپاسگزارند
خلاصه ماشینی:
"شاید برخی برای جواب نقضی به آسیب پیشگفته به برنامههای آموزشی و رشتههای تخصصی حوزه تمسک کنند؛ ولی این پاسخ نیز ناشی از نداشتن نگرش جامع و مهندسی استراتژیک و راهبردی است؛ زیرا وضع موجود حوزه با این برنامههای آموزشی گسترده (به لحاظ کمیت) که به شدت از فقدان برنامههای پژوهشی رنج میبرد، توانسته است وضع مطلوب را به همراه آورد؟ آیا خلأها و نیازهای دینی و معنوی جامعه را برآورده کرده است؟ البته بنده که سالها در سیستم حوزه بودم، نمیخواهم سفره دل باز کنم و از حاکمیت نیروهای اجرایی و مالی بر نیروهای علمی و فکری حوزه سخن بگویم که ریشه همه دردهای سیستم حوزه به حاشیه راندن عناصر فکری و برنامه ریز و به کارگیری و محور قرار دادن عناصر اجرایی - نه علمی و استراتژیک- است.
بسیاری از روحانیها را دیدهام که در توجیه این بینشها و منشها میگویند مردم نمیپسندند؛ درحالیکه اولا، توجه به نیازهای عاطفی و مشروع خانواده چه ربطی به مردم دارد و ثانیا، مردم هیچ کاری به حضور روحانیون در مراکز تفریحی یا استفاده مشروع روحانی ازنعمتهای دنیوی ندارند؛ افزون بر این، اینگونه مراکز با حضور روحانی و مردم متدین، اصلاح میشود یا بر اثر ارتباط عالمان دینی با مردم، زمینه پاسخ به مسائل دینی نیز فراهم میشود و ثالثا، روحانی نباید از ناحیه مردم منفعل گردد که خود آسیب خطرناکتری را به دنبال خواهد داشت؛ بلکه باید روحانیت فعالانه به امر ارشاد مردم بپردازد و میان آداب و اخلاق خلط نکند؛ زیرا چه بسا عادتی و آدابی در زمانی مرسوم نبود، اما در زمان دیگر نرم اجتماعی تلقی میشود."