چکیده:
مفهوم حق به مثابة یکی از مفاهیم بنیادین حقوق، سیاست و اخلاق، راه خود را به گفتمان حقوقی جامعة ایرانی نیز باز کرده است. با این حال، مفهوم یادشده، مفهومی مناقشهآمیز بوده و هرگونه بحث دربارة آن مستلزم ورود به عرصة نظریهپردازی است. به رغم بیان دیدگاههای متفاوت در زمینة ماهیت حق که ذیل دو نظریة ارادهانگار و سودانگار قابل دستهبندیاند، به نظر میرسد میتوان نظریة مطالبهانگار را که به موجب آن، حق، ادعای فردی تضمینشدهای است که بر اساس دو عنصر کرامت ذاتی و فاعلیت اخلاقی توجیهشدنی است، جامع نظریههای مفهومی رقیب دانست. پرسش آن است که آیا میتوان بر مبنای نظریة مزبور و با تکیه بر مبانی توجیهکنندة آن، از ادعای فرد بر داشتن تابعیت در معنای مورد بحث در حقوق بینالمللی خصوصی ذیل عنوان حق دفاع کرد؟ در این مقاله تلاش شده است با اتخاذ رویکردی توصیفی- تحلیلی نشان دهیم برخورداری از تابعیت، یکی از حقادعاهای بنیادین انسانی است و افزون بر این، پیششرط برخورداری از همة حقهاست. بر این اساس، عدم شناسایی تابعیت به مثابة حق بهطور مستقیم، به انکار کرامت ذاتی و فاعلیت اخلاقی و در نهایت، به سلب انسانیت انسان منتهی خواهد شد.حضور بیگانگان در قلمرو دولت های دیگر، رخدادی نو نیست ، طبیعی اسـت کـه ایـن حضـور، از نظـر حقـوقی بـرای فـرد تبعـاتی دارد و بیگانگان از حداقل حقوق پذیرفته شدة دولت ها برخوردار میشوند. با وجود این ، در روند تحول حقوق بین الملل از چارچوب دولـت محـوری حاکم بر آن به انسانیشدن حقوق بین الملل ، وضعیت حقوقی بیگانگان نیز در حال تغییر است ، تغییری که ضمن تثبیت و تبیین معیارهای رفتاری با بیگانگان در جوامع میزبان ، به رهیافت های حقوق بشری نیز توجه میشود. از این رو، ضروری است ضمن بررسی رژیم حقوقی اتباع بیگانه در ایران و توجه به قوانین و مقررات موجود پیرامون وضعیت و بهره مندی اتباع بیگانـه از حقـوق پـیش بینـیشـده در قـوانین جمهوری اسلامی ایران ، دیدگاه ها و نگرش های مطرح شده در این زمینه در پرتو روند انسانیشدن حقوق بین الملل و تحـولات روزافـزون حقوق بشر بررسی، و با توجه به حساسیت جامعۀ بین المللی به رعایـت حقـوق اتبـاع بیگانـه و لـزوم رعایـت مقـررات و الزامـات حقـوق بین الملل ، راهکارهای مورد نظر برای بهبود وضعیت موجود تحلیل و بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
به علاوه ، همان طور که هرجا نفعی در کار است ، حقی قابل شناسایی نیست ، هر جا نیز حقی اعمال Jeremy Bentham John Stuart Mill Richard Hare معنای منفعت در این نظریه روشن نیست و باید توضیح داده شود.
2 نکته ای مهم که باید در اینجا به آن توجه کرد، آن است که با وجود آنکه متـون حقـوق طبیعـی در فرایند ناگزیر موضوعه شدن تغییر لحن داده و به گفتمان مدرن حقوق بشر بدل شده است ، ایـن تغییر زبانی ماهیت حق های بنیادین را دچار دگردیسی نکرده است ، بلکه با تبدیل کردن حـق هـا بـه یکی از عناصر مؤلف نظام حقوقی، در فهم ما از قانون موضوعه تحولی بنیادین ایجاد کـرده اسـت .
بر این اسـاس ، اکنـون مـیتـوان این پرسش را مطرح کرد که آیا میتوان برای تابعیـت از زاویـۀ کرامـت ذاتـی و فاعلیـت اخلاقـی استدلال توجیهی ارائه کرد و از آن فارغ از طرز تلقی نظام حقوقی دولت های ملی، ذیل عنوان حـق دفاع کرد؟ بر اساس مفاهیم چهارگانۀ بیان شده برای حق و مبانی موجهۀ آن ، بـه نظـر مـیرسـد مـیتـوان به درستی از «ادعای فرد بر داشتن تابعیت » به مثابۀ یکی از مصادیق بنیادین حق ادعا سخن گفـت و دولت را مکلف به تأمین تمهیدات لازم جهـت تحصـیل تابعیـت توسـط فـرد قلمـداد کـرد.
بر این اساس میتوان بـا توسـل بـه ارزش های جهان شمول کرامت ذاتی و فاعلیت اخلاقی برای تابعیت به عنوان حق ادعـایی بنیـادین استدلال کرده و از تکلیف دولت به شناسایی و تضمین آن ، ذیل عنوان حق سخن گفت .
R. (2002), Edmund Burke: Natural Right and History, Political Representation, Stanford, Calif, Standford University Press.
R. (2002), Edmund Burke: Natural Right and History, Political Representation, Stanford, Calif, Standford University Press.