چکیده:
از جمله مشکلاتی که نقد تاریخنگاری صفویه با آن مواجه است کمبود اطلاعات درباره زندگینامه، روشها و دیدگاههای مورخان و واقعهنگارانی است که معمولا از میان اهل دیوان برخاستهاند. در این پژوهش، دو مورخ درباری دوره شاهعباس اول (996-1038 ه.ق)، اسکندربیک ترکمان مؤلف تاریخ عالمآرای عباسی به عنوان منشی و ملاجلال یزدی مؤلف تاریخ عباسی به عنوان منجم که هر دو سی و اندیسال را در خدمت شاه بودهاند برگزیده شدهاند. دلایل این انتخاب، معاصر بودن حیات شغلی این دو مورخ با یکدیگر، رویارویی با رویدادهای یک دوره زمانی مشخص و ارائه گزارشهای متفاوت توسط آنها می باشد. این مقاله با هدف مقایسه تطبیقی سبک تاریخنگاری و دیدگاههای هر یک از دو مورخ درباره موضوعات مشترک تاریخی مشخص،ازجمله قیام خاناحمد گیلانی، نجات جان شاهعباس در سال 1001 ه.ق. سفر پیاده شاه از اصفهان به مشهد در سال 1010 ه.ق و ... به این سؤالات پاسخ خواهد داد که چه عواملی بر سبک و دیدگاههای تاریخنگاری هر کدام موثر بوده و چرا با وجود تقارن زمانی، موضوعات مشترک اندکی در آثارشان دیده میشود؟ در مجموع، دیدگاههای تاریخنگاری هر یک تحت تأثیر کمیت و کیفیت دانش تاریخنگاری آنها بوده و ویژگیهای شغلی هر یک در نوع نگاه و درک آنها از موضوعات موثر بوده است.
خلاصه ماشینی:
"در جایی دیگر وقتی دربارة سفر شاه عباس از اصفهان بـه مشـهد بـا پـای پیـاده سـخن می گوید اشاره می کند که در این سفر، عمدة المنجمین مولانا جلال یزدی منجم سرکار خاصة شریفه حساب آن را نگاه می داشـت که مشخص شود که هر روز چه مقدار از راه طی می شود و نیز معلوم گردد که از صفاهان تا مشهد مقدس چند فرسخ شرعی است و اردوی معلی به قاعدة مقرر کوچ کرده منزل بـه منزل می رفت (همان : ٩٨٣).
در تاریخ عالم آرا این رویداد با تفصیل بیش تر چنین روایت شده است : در این سال ، منجمان القا کردند که آثار کواکب و قرانات علوی و سفلی دلالـت بـر افنـا و اعدام شخص عظیم القدر از منسوبات آفتاب ، کـه مخصـوص سـلاطین اسـت ، مـی کنـد و محتمل است که در بلاد ایران باشد و از زایجة طالع همایون استخراج نموده بودند که تربیع تحسین در خانة طالع واقع شـده ، اختـر طـالع در حضـیض زوال و وبـال اسـت و مولانـا جلال الدین محمد منجم یزدی ، که در این فن شریف سرآمد زمان و در استدلالات احکـام نجومی مقدم اقران است ، آن نحوست را بدین تدبیر دفع نمود که حضرت اعلی در آن سه روز، که معظم تأثیر قران و تربیع تحسین است ، خود را از سلطنت و پادشاهی خلع نموده ، شخصی از مجرمان را، که قتل بر او واجب شده ، به پادشاهی منسوب سـازند ..."