چکیده:
امروزه عملکرد شهری نهتنها به برخورداری شهر از سرمایۀ فیزیکی وابسته است، بلکه بهطور فزایندهای به سرمایۀ اجتماعی و انسانی بستگی دارد. شهر پدیدهای فراتر از کالبد ظاهری است. ابعاد اجتماعی و فرهنگی هر شهر بعد پنهان در طرحهای شهری به شمار میرود که به دلیل ماهیت غیرکالبدی و دشواری شناخت و درک، همواره در عرصههای نظریهپردازی و عملی به آن کمتوجهی شده است. در این مقاله سعی شده است با اشاره به سیر تکوینی نظریههای برنامهریزی شهری، رویکرد برنامهریزی وکالتی پل دیویدوف به عنوان یکی از اولین مبانی فکری در زمینۀ طرح مباحث اجتماعی، فرهنگی در زمینۀ برنامهریزی شهری بررسی شود. این تحقیق به روش کتابخانهای، با استفاده از مطالعات میدانی، مصاحبه و پرسشنامه و استفاده از تکنیک swot در پی پاسخ به این سؤالات است: برنامهریزی وکالتی در سیر تکوینی نظریههای برنامهریزی شهری از چه جایگاهی برخوردار بوده و اصول و الزامات آن کدام است؟ نحوۀ عملکرد آن چگونه است و در وادی عمل با چه مشکلاتی مواجه شده است؟ در ادامه، با بررسی نمونۀ موردی محلۀ گلستان در شهر سبزوار به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا برنامهریزی وکالتی در این محله میتواند در بهبود وضعیت و کیفیت زندگی ساکنان آن تأثیرگذار باشد؟ در نهایت نتایج این مقاله تنها راه مصالحه میان حرفهمندی (تخصص) و مسئولیت سیاسی را همان مفهوم وکالت دیویدوف معرفی میکند و این دیدگاه را یکی از مهمترین نظریههای پیشگام در زمینۀ توجه به مسائل اجتماعی و مشارکت معرفی میکند. از یافتهها میتوان نتیجه گرفت که محلۀ گلستان در صورتی میتواند به توسعۀ پایدار دست یابد که اولا ساکنان را برای انجام انواع طرحهای مشترک، چه از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و چه از نظر کالبدی و زیستمحیطی یاری رساند؛ ثانیا مدیریت شهری فعلی باید دیدگاههای سابق خود را رها کرده، با نگاهی سیستمی به شهر، به سوی مدیریت یکپارچۀ شهری و واگذاری اختیارات به مدیریتهای محلی گام بردارد.امروزه عملکرد شهری نه تنها به برخورداری شهر از سرمایۀ فیزیکی وابسته اسـت ، بلکـه بـه طـور فزاینـده ای بـه سرمایۀ اجتماعی و انسانی بستگی دارد. شهر پدیده ای فراتر از کالبد ظاهری است . ابعاد اجتماعی و فرهنگـی هـر شهر بعد پنهان در طرح های شهری به شمار میرود که به دلیـل ماهیـت غیرکالبـدی و دشـواری شـناخت و درک، همواره در عرصه های نظریه پردازی و عملی به آن کم توجهی شده است . در این مقاله سعی شده است با اشاره بـه سیر تکوینی نظریه های برنامه ریزی شهری، رویکرد برنامه ریزی وکالتی پل دیویدوف به عنوان یکی از اولین مبـانی فکری در زمینۀ طرح مباحث اجتماعی، فرهنگی در زمینۀ برنامه ریزی شهری بررسی شـود. ایـن تحقیـق بـه روش کتابخانه ای، با استفاده از مطالعات میدانی، مصاحبه و پرسش نامه و استفاده از تکنیک swot در پی پاسـخ بـه ایـن سؤالات است : برنامه ریزی وکالتی در سیر تکوینی نظریه های برنامه ریزی شهری از چه جایگاهی برخوردار بـوده و اصول و الزامات آن کدام است ؟ نحوة عملکرد آن چگونه است و در وادی عمل با چه مشکلاتی مواجه شده است ؟ در ادامه ، با بررسی نمونۀ موردی محلۀ گلستان در شهر سبزوار به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا برنامه ریـزی وکالتی در این محله میتواند در بهبود وضعیت و کیفیت زندگی ساکنان آن تأثیرگذار باشد؟ در نهایـت نتـایج ایـن مقاله تنها راه مصالحه میان حرفه مندی (تخصص ) و مسئولیت سیاسی را همان مفهـوم وکالـت دیویـدوف معرفـی میکند و این دیدگاه را یکی از مهم ترین نظریه های پیشگام در زمینۀ توجه به مسائل اجتماعی و مشـارکت معرفـی میکند. از یافته ها میتوان نتیجه گرفت که محلۀ گلستان در صورتی میتواند به توسعۀ پایدار دسـت یابـد کـه اولا ساکنان را برای انجام انواع طرح های مشترک، چه از نظر اقتصادی، اجتمـاعی و فرهنگـی و چـه از نظـر کالبـدی و زیست محیطی یاری رساند؛ ثانیا مدیریت شهری فعلی باید دیدگاه های سابق خود را رها کرده ، با نگاهی سیسـتمی به شهر، به سوی مدیریت یکپارچۀ شهری و واگذاری اختیارات به مدیریت های محلی گام بردارد.
خلاصه ماشینی:
"4 فرهنگی و قومی و محلی راهبردهای تهاجمی (حداکثر- حداکثر) • جلب مشارکت و نهادسازی در مداخلات نوسازی بافت با استفاده از سرمایۀ اجتماعی کهن و قدیمی میان مردم بر اساس سنت و مذهب • آموزش و ارتقای مهارت ریش سفیدان محلات و طرح خواسته ها و راه حل مشکلات محلی از آنها • تغییر رویکرد شهرداری از نهاد خدماتی صرف به نهادی اجتماعی- فرهنگی • زمینه سازی برای بسط ساختاری و عملکردی تشکل های غیردولتی راهبردهای تدافعی (حداکثر- حداقل ) • تقویت هم بستگی اجتماعی در محلات و ترویج فرهنگ زندگی آپارتمان نشینی • برگزاری جلسات با مشارکت کنندگان و ارتقای احساس مسئولیت اجتماعی و وجدان جمعی • قرارگیری برنامه ریزان در کنار سرپرستان خانواده در جلسات تشکیل شده در مساجد به عنوان راهنما و همراه برای برنامه ریزی مطلوب • ایجاد ثبات مدیریتی در برنامه ها و نگاه از پایین مدیران شهری به مردم راهبرهای رقابتی (حداقل - حداکثر) • استفاده از نیروی جوان و باانگیزه برای مشارکت در تدوین برنامه • تدوین سازوکارهای قانونی برای هدایت مطالبات شهروندان از مدیریت شهری • توجه به رویکرد توسعۀ محله محوری در برنامه های مدیریت شهری • تدوین سازوکارهای قانونی برای هدایت مطالبات شهروندان از مدیریت شهری راهبردهای محافظه کارانه (حداقل - حداقل ) • جلوگیری از تصمیم های مقطعی، احساسی و بدون مبنای علمی تخصصی • کاهش تعارضات فرهنگی و قومی و محلی • تقویت و آموزش مهارت جوانان و جلوگیری از ایجاد اختلاف بین آنها • برگزاری جلسه هایی برای مدیران شهری منطقه و توجیه آنان برای برنامه ریزی مشارکتی با توجه به جدول SWOT بالا میتوان گفت که این محله نیازمند برنامه ای است که مردم در آن در محور اصلی قرار گیرند."