چکیده:
تاریخ ایران سراسر تاریخ خودکامگی شاهان و حاکمانی است که برای مردم (رعیت) تنها وظیفه قائل بودهاند و نه حق. مردمی که اجازۀ هیچگونه اعتراض و اظهار نظری نداشتهاند اما نقد و نظر آگاهانه و دردمندانۀ آنان نسبت به ارباب قدرت و حکومت در قالب ضربالمثلها بخوبی ثبت و ضبط شده است. امثالی که هم وظیفۀ طبقۀ حاکم و مردم نسبت به یکدیگر و هم ویژگیهای حاکمان شایسته و ناشایست را بیان میکند و از سویی آفرینش ذوق و اندیشۀ شاعران و نویسندگان بزرگ و نامدار؛ و از دیگر سوی، آیینۀ واقع نمای اندیشه، عاطفه و واکنش عامۀ مردم به زندگی و خوب و بد آن است و بسیاری از باورها و شکایتها که در ادبیات رسمی چندان مجال بروز نیافتهاست، به جد یا طنز در قالب کنایهآمیز، نمادین و کم خطر امثال، بخوبی بازتاب یافتهاست و میتوان ناب ترین و صادقانه ترین سخنان عامه و خواص زیرک تاریخ را در آنها رصد کرد. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی، با نگاهی کوتاه به فرهنگ سیاسی ایران و با بررسی ضربالمثلهای عامیانهای که مستقیما به موضوع حکومت و سیاست (دو قوۀ مجریه و قضاییه) مربوطند، میکوشد ابعاد گونهگون مسأله را واکاود و نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"» (پورعظیمی و قهرمانی ارشد، ١٣٩١: ٩٢) شاید بتواندر بارة بخش پایانی نظر پورعظیمی و قهرمانی چنین گفت که ضرب المثل ها، بیشتر بازتاب دهندة بسیاری از ناهنجاری های اندیشگی و باورهای سنتی نادرست مبنی بر ستم پذیری ، جبرگرایی ، تسلیم در برابر خودکامگان ، احتیاط و محافظه کاری است ، نه مهم - ترین عوامل پرورش فرهنگ استبدادی در ایران ؛ چرا که امثال فراوانی نیز وجود دارد که خلاف اندیشة جبرگرایی و پذیرش کورکورانة ستم را تبلیغ و تشویق می کنند و در این مقاله به نمونه هایی از آن ها اشاره کرده ایم .
با نگاهی فراگیر به ضرب المثل های ایرانی ، باید گفت که علاوه بر بعد منفی و استبدادگرانة مطرح در بسیاری از آن ها، ابعاد حق جویانه ، خیرخواهانه و عدالت طلبانه نیز در آن ها فراوان یافت می شود و اندرز دادن به شاهان و قدرتمندان و برشمردن ویژگی های حاکمان نیک و بد نیز، بخش قابل توجه و درخشانی از امثال فارسی را به خود اختصاص داده است و نادیده گرفتن یا فروکاستن ارج و اعتبار آن ، درست نمی نماید و ما را از گنجینة پربهایی از افکار روشنگر، چاره جوی ،منتقد و حکیمانه ، محروم می دارد."