خلاصه ماشینی:
رقص شعله تو روح آینههایی،غریب آمدهای قداست گل یاسی نجیب آمدهای سفیر نرگسی از هیأت شقایقها چقدردل نگران بیشکیب آمدهای نماز عشق بخوان با امامت گل سرخ عزیز خون خدایی حبیب آمدهای از استغاثهء اهل نیاز فهمیدم به استجابت امن یجیب آمدهای برای خسته دلان التیام میبخشی به زخم کاری دلها طبیب آمدهای تو اصل غیرتی ای یادگار شیر خدا برای یاری شاه غریب آمدهای تو شعر آتشی و رقص شعله میگوید به سرزمین بلا بیرقیب آمدهای علی آذرشاهی-کرج فصل سراب برای سادهدلیها حجاب را بشناس چو شرم شرقی خود شو،شراب را بشناس همین که ساده شناسندمان،صداقت ماست سبوی خالی فصل سراب را بشناس ببین که صاعقهآسا ورق زدم خود را مرور ساده دلی باش و آب را بشناس تو سرو بودی،در چار فصل رویش،سبز چو سرو سایهنشین،آفتاب را بشناس به چارچوب کدامین بلوغ واشدهای؟ دو روزه فرصت شوق و شباب را بشناس تو آن ستارهء دنبالهدار بخت منی شمیم رایحهء آفتاب را بشناس ز کهکشان،گذرت بود همچو نور و نوا به کهکشان چو رسیدی شهاب را بشناس مرا به نام صدا کن که سادهتر باشیم طنین بانگ درون حباب را بشناس عباس مهری آتیه-آستانه اشرفیه شب و سکوت ای صبح رفتهی ما دیدار تا قیامت هر چند بی تو ما هم بیدار تا قیامت آن سوی چشمهایت فریاد درد آید بگذار پر شود زخم دیدار تا قیامت در شام گاه هجرت زخمی هزار روئید این زخم ریشه دارد انگار تا قیامت دیگر بباغ دلها بال پرندهای نیست یعنی شب و سکوت و دیوار تا قیامت بگذار فرصتی را در پیش تو بمانم این حسرت دلم را نگذار تا قیامت دیریست مینشینم در غربت غروبت درد است بی تو بودن ای یار تا قیامت هر چند بی تو بودن سخت است و تلخ ما را بگذار گل کند زخم اینبار تا قیامت حسین اصغری-سوادکوه یک مزرعه یاد یک مزرعه یادت این حوالی دارم صد خوشه برنج را،به شالی دارم در سینهء من پر است حسرت،منگر ظرفی اگر از طعام،خالی دارم!