چکیده:
در این مقاله سعی شده است نیاز بشر به دین از نگاه شهید مطهری تبیین شود. برای
تبیین این مسئله، دستگاه های شناسایی بشر معرفی و اهمیت و برد هر یک از آنها بیان
شده و در نهایت، مشخص گردیده است که هیچ یک از این دستگاه ها توانایی شناسایی و
پاسخ کامل به مهم ترین و سرنوشت سازترین پرسش های بشر را ندارد. اما در این میان،
تنها دین چنین توانایی را دارد و در این کار خود رقیبی ندارد. بنابراین، انسان برای
حل حیاتی ترین مشکلات خود، باید متواضعانه خود را در اختیار دین قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"اما اهمیت چنین بحثی چگونه تبیین می شود؟ در پاسخ به این سؤال، باید چنین گفت: اگر آنچه در مقدمات گفته می شود درست باشد; یعنی اگر بعد مجرد و روحانی انسانی از ابعاد اصیل او باشد و اگر انسان باید در جهانی زندگی کند که نامحدود است و اگر بخواهد در مجموع زندگی خود، سعادتمند باشد، در حالی که خود او به تنهایی قادر به شناخت روابط حاکم بر دو جهان و در نتیجه، قادر به شناخت سعادت حقیقی نیست و راه رسیدن به آن سعادت را نمی داند، بدیهی است به دنبال اموری برود که ادعا می شود چنین امکانی را فراهم می آورند.
این کار قطعا نشدنی است، به ویژه وقتی مسئله حیات ابدی و زندگی جاوید و روح مجرد انسان هم مطرح شود و مشخص گردد که نسبت به آخرت و روابطی که بین دنیا و آخرت وجود دارد انسان توان تجربه ندارد و ابزارهای شناخت او بسیار محدودتر از آن است که بتواند چنین فضایی را شناسایی کند، چه رسد به طراحی برنامه ای جامع برای رسیدن به سعادت ابدی آن.
بدین روی، از ارائه چهره کل جهان ناتوان است و به اساسی ترین سؤالات بشر پاسخ نمی دهد; سؤالاتی مثل اینکه جهان از کجا آمده است و به کجا می رود؟ ما در چه نقطه و چه موضعی از جهان هستیم؟ آیا بر جهان سنت های ضروری و لایتغیر حاکم است؟ آیا جهان تقسیم می شود به دو بخش مادی و غیر مادی؟ آیا جهان هدایت شده است یا کور و بی هدف؟ آیا پس از این زندگی فانی، زندگی جاویدی وجود دارد یا نه؟ علاوه بر آن، شناخت علمی، حتی در همان حدودی که ارائه می نماید، وضع متزلزل و ناپایداری دارد و این یعنی: موقت بودن ارزش قوانین علمی از لحاظ نظری."