چکیده:
آموزشعالی در قرن 21 موانع زمان و مکان را در هم نوردیده و سنتی تازه در آن ایجاد
شده است. آموزشعالی در قرن حاضر به دنیای مجازی تسری یافته است و در این فضا به
سه شکل ارائه میشود: دانشگاه مجازی هوشمند , دانشگاه مجازی در قالب ارتباط چهره
به چهره( از طریق شبکه) و دانشگاه مجازی مبتنی بر ارتباطات ناهمزمان و غالبا
مکتوب(از طریق شبکه). در شکل نخست نرم افزار هوشمند جایگزین استاد میشود. در این
شکل استاد مرجع یادگیری و دانش نیست، بلکه همچون مشاور عمل میکند. در شکل دوم
استاد از طریق اینترنت بر محدودیت مکانی فایق می آید و فضای آموزشی به صورت فضای
واقعی کلاس شبیه سازی می شود. استاد دانشجو را به وسیله دوربین می بیند و استاد نیز
از همان طریق در معرض دید دانشجویان کلاس قرار میگیرد. در شکل سوم دانشگاه مجازی
درس به صورت نا همزمان و ترجیحا به صورت مکتوب ارائه میشود. این شکل از ارائه
ممکن است سنتی باشد و در آن به انتقال دانش اکتفا شود یا آنکه تعامل و ارتباط فعال
از ارکان آن باشد و آن گونه که پارهای از صاحبنظران دانشگاههای مجازی اشاره
کردهاند، پارادایم جدیدی در آموزش عالی فراهم شود و دانشجویان به مرحله تفکر
انتقادی دست یابند. در این مقاله اشکال دانشگاه مجازی تحلیل و ارزیابیشده است.
تحلیل و ارزیابی مذکور مبتنی بر نظریه تجسد[1]، نظریه پدیدار شناسی ادراک
مرلوپونتی و نظریه ساختگرایی[2] است. بر مبنای نظریه تجسد در باره آموزش دانشگاهی
در فضای مجازی به صورت کلی بحث و سپس، تحلیل مذکور ارزیابی شده است. در تحلیل شکل
اول دانشگاه مجازی نرم افزار های هوشمند موجود با استادان واقعی مقایسه شده است.
شکل دوم دانشگاه مجازی که از طریق دوربین هدایت می شود، مبتنی بر نظریه پدیدار
شناسی ادراک مرلو پونتی ارزیابی شده است. پس از تحلیل دانشگاه مجازی از نوع سوم در
دو صورت سنتی و تحولگرا تجربهای از نوع تحولگرای دانشگاه مجازی و آن گاه
پیشنهادهایی برای ایجاد نمونه ایرانی دانشگاه مجازی ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"این شکل از ارائه ممکن است سنتی باشد و در آن به انتقال دانش اکتفا شود یا آنکه تعامل و ارتباط فعال از ارکان آن باشد و آن گونه که پارهای از صاحبنظران دانشگاههای مجازی اشاره کردهاند، پارادایم جدیدی در آموزش عالی فراهم شود و دانشجویان به مرحله تفکر انتقادی دست یابند.
این شکل از ارائه ممکن است سنتی باشد و در آن به انتقال دانش اکتفا شود یا آنکه تعامل و ارتباط فعال از ارکان آن باشد و آن گونه که پارهای از صاحبنظران دانشگاههای مجازی اشاره کردهاند، پارادایم جدیدی در آموزش عالی فراهم شود و دانشجویان به مرحله تفکر انتقادی دست یابند.
به این روش دو انتقاد شده است: یکی از این نقدها با پشتیبانی از آموزش مجازی اصولا بازسازی روابط سنتی و چهره به چهره در فضای مجازی را مطلوب نمی داند و معتقد است که پارادایم آموزش در این فضا تغییر میکند و نباید انگاره آموزش سنتی را به این فضا انتقال داد, برای مثال مؤلفان کتاب «یادگیری الکترونیکی در قرن بیست و یکم» معتقدند: «یادگیری الکترونیکی تنها نوعی دیگر از فناوری یا وسیله جنبی نیست که به آرامی وارد شود یا درنهایت طرد شود، بلکه یادگیری الکترونیکی نماینده شیوه و شاخهای بسیار متفاوت از ارتباطات است.
در حالی که در دانشگاه سنتی به رغم مواجهه چهره به چهره و تعامل رو در رو ضعف توانایی مستند و مکتوب ساختن اندیشهها ممکن است, دانشجوی دانشگاه مجازی تجربه خود را این گونه بیان میکند: «دراین دوره چیزی به نام آموزش از طریق استاد نداشتیم و تنوع کارهایی که باید انجام میدادیم اصلا باعث نمیشد که حوصلهمان سر برود."