چکیده:
در دهة 1970 میلادی میان رئالیستها و پسارئالیستها مناقشهای حول محور دو پرسش مطرح بود؛ هدف معرفتی علم چیست و چگونه میتوان پیشرفت یا توفیق علم را به بهترین نحو تبیین کرد؟ یکی از مهمترین رویکردها نگرش رئالیسم متکی به صدق نظریهها بود؛ پاسخ رئالیستها بر مبنای رویکرد مطابقت با واقع تبیین میشد و تاریخ پیشرفت علم را دلیل این امر میدانستند. در مقابل، برخی نظیر لائودن دو مفهوم توفیق در علم و صدق را از یکدیگر متمایز میکردند؛ لائودن با بهرهگیری از تاریخ فلسفة علم رئالیسم معرفتی را از دو نقطه آماج حمله قرار داد؛ اولا از نظر او مفهوم صدق تقریبی یک نظریه یا پیشروی به سمت صدق دارای تعریفی روشن از جانب رئالیستها نبود، ثانیا ارتباط میان صدق تقریبی نظریه و پیشرفت علم بهصراحت تبیین نشده است. در این نوشتار دو نقد بنیادین لائودن بر رئالیسم معرفتی تبیین و بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"گرچه نقد لائودن صحیح به نظر می رسد، اما رئالیست ها اصرار دارند که حتی اگر ثابت شود که نظریه های تقریبا صادق ، ناموفق هستند، هنوز ایدة صدق تقریبی بهترین تبیین برای توفیق علم خواهد بود (٣٩٤ :٢٠٠٧ ,Lucena).
به نظر رئالیست ها، گرچه لائودن به صـراحت امکـان صـدق نظریـه هـای علمـی را رد نمی کند و به عبارتی نافی این جمله که «عبارات علمی دارای ارزش صدق هستند» نیسـت ، اما به علت شکست های علمی در طول تاریخ علم ، ایدة صدق تقریبی را زیر سئوال می برد.
با وجود این مطلب ، لائودن معتقد است که حتی اگـر تغییری در آنتولوژی ایجاد نشود، بسیاری از نظریه ها در شرح توفیق نظریه های جانشین نیز شکست خواهند خورد؛ چراکه برای مثال اگر دانشمندان ایـدة رئالیسـتی مبنـی بـر ایـن کـه نظریه های جدید باید نظریه های قبلی را به مثابة محدودیت دربر داشته باشند می پذیرفتنـد، در این صورت دیگر، نظریه های رقیبی وجود نمی داشت .
علاوه بر آن ، گرچه در ابتدای امر، نگرش رئالیستی و ارتباط میان صدق نظریه ، عبـارات مرجع و پیشرفت علم موجه به نظر می رسد، اما همان طور که به تفصیل بحث کردیم ، توجه به چند نکته درخور تأمل است : اولا همان طور که لائودن متذکر می شود، رئالیست ها تعریف دقیق و مهم تر از آن ، واحدی از عبارات اصـیل مرجـع ، صـدق و توفیـق و نظـایر آن ارائـه نکرده اند."