چکیده:
اخلاق سکولار که به تعبیرهای مختلفی مانند اخلاق دینزداییشده، انسانی یا عرفی از آن یاد میشود، در مقابل اخلاقی دینی و الهی قرار دارد و پدیدهای برآمده از تفکر سکولاریسم است که خود را بر مدار نیاز و حرکت جامعۀ بشری تطبیق میدهد. با این نگاه در اخلاق سکولار، قبض و بسط شناور و نسبی خواهد آمد و نمیتوان آن را از جهانبینی الهی منبعث دانست. سؤال اصلی پژوهش آن است که اخلاق غیرمبتنی بر دین بر چه مستندات و ادلهای متکی است و چگونه میتوان در یک مواجهۀ منطقی به ارزیابی آن پرداخت؟ با این فرضیه که اشکالهای طرحشده بر اخلاق دینی هم در مبنا و هم در روش به تأمل فراوان نیاز دارد، باید میان اعمال دینداران در عدم التزام کامل به اصول اخلاق دینی، با بنیادهای اساسی دین فرق گذاشت؛ چه آنکه برخی از ایرادهای روشنفکری به برخی اباحهگریهای افراد جامعۀ دینی برمیگردد نه اصل دین. در گفتوگوی پیشرو میان این دو رویکرد، پس از طرح نظریات ادلۀ اخلاق سکولار از زبان روشنفکران مسلمان و وطنی در قالب چند دستۀ همافق، ابتدا این موارد بهصورت مختصر و موردپژوهانه تحلیل و نقد خواهند شد. در ادامه مواجههای کلیتر ناظر به مبانی و مؤلفههای معرفتی اخلاق سکولار صورت خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
"١. اولویت اخلاق بر دین در این دلیل گفته میشود که براساس منابع عقلی و نقلی توجه به شناخت اخلاق و انسـان با وصف عاقل بودن ، مقدم بر شناخت و عمل به دین است و این خود دلیل بر تقدم رتبـی و شرافت ذاتی اخلاق بر دین خواهد بود: الف ) تقدم اخلاق بر دین / از جملۀ ادله ای که با مایه های درون دینی طرح میشود این است که به سخن مشهور نبـوی انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (قمی، ١٤٢٢: ١١ و فیض کاشانی، ١٣٨٤: ٢) استناد مـیجوینـد بـا این تحلیل که این حدیث دلالت دارد بر اینکه نه تنها اخلاق مستقل از دیـن و مقـدم بـر آن ، کـه ١.
البته از راه های دیگری نیز تلاش شده است که نسبت فرااخلاق به اثبات برسد که آنهـا نیز خدشه پذیرند، ازجمله اینکه همۀ معرفت های اخلاقی نسبی هستند که این خود قضیه ای مطلق و در نتیجه متناقض و خودستیز است یـا اینکـه گفتـه شـده چـون نسـبیت از لـوازم غیرواقع گرایی است و از سویی دیگر در اخلاق اختلاف نظرهـای بنیـادین وجـود دارد کـه ارزش و لزوم اخلاقی تابع واقعیت نیست و تابع سلیقه و قرارداد است ، پس احکام اخلاقی مطلق نیستند و به اختلاف سلیقه و قرارداد متفاوت بستگی دارند که این دلیل نیز بـا اثبـات واقع گرایی کارایی ندارد (مصباح ، ١٣٨٢: ١٠٥-١٠٦)."