چکیده:
این مقاله سعی دارد با استفاده از مدل توسعهای که در مقاطعی از تاریخ توسعة شرق آسیا پدیدار شد و با عنوان «دولت توسعهخواه» از آن یاد میشود، امکان گذار به توسعه در ایران را بررسی کند. فرض بر این است که زمینههای گذار به توسعه از مسیر دخالت مؤثر دولت در اقتصاد ایران فراهم است که دسترسی دولت به منابع غنی مادی و انسانی، شامل منابع نفت و گاز و نیروی انسانی کشور، از جمله پشتوانهها و زمینههایی است که به دولت در رسیدن به اهداف توسعهای خود یاری میرساند. همزمان امکان عملیاتیشدن گذار به توسعة کشور از مسیر دخالت دولت در اقتصاد، در جمهوری اسلامی ایران نیز با چالشها و موانع جدی روبهروست که برخاسته از ویژگیهای خاص اقتصاد ایران یعنی گستردگی اقتصاد ناکارآمد دولتی و شیوة هزینهکرد درآمدهای نفتی توسط دولت است.
By using a model of Development, called Developmental State, which appeared during a period of time in the history of development in East Asia region, the essay tries to conduct a review on possibility of Iran’s transition to economic development. It is supposed that the ground is prepared for Iran’s transition to development through effective state intervention in economy. Unlimited access of the state in Iran to a very rich material and human resources including oil and natural gas, and also human capital, are among main factors that can support the state to reach its developmental goals. Meanwhile, the possibility to transition to the development in Iran through state intervention in economy is faced with a critical risks and challenges which come from special features of Iran’s economy which are inefficiency of state-owned economy and the way of oil revenues’ expenditure in economy by the state.
خلاصه ماشینی:
چالمرز جانسون در کتاب میتی و معجزة ژاپن ، دولت توسعه خواه را دولتی با ویژگی های ذیل دانست : نخست ، وجود گروهی کوچک اما نخبه در رأس بروکراسی اداری ؛ دوم ، نظامی سیاسی که بروکراسی در آن قدرت مانور کافی دارد تا ابتکار عمل را به دست گیرد و به گونه ای مؤثر عمل کند؛ سوم ، ترجیح شیوه های دخالت دولت در اقتصاد که مشخصۀ آن ها این بود که مکمل بازارند؛ و چهارم ، سازمانی راهبر ١ مانند وزارت صنایع و تجارت بین المللی ژاپن (میتی ) که سیاستگذاری توسعۀ صنعتی را از طریق نفوذی کنترل می کند که در امر برنامه ریزی در عرصه های مختلف اقتصادی کشور مثل بخش انرژی ، بخش مالی و بودجۀ دولتی ، اتحادیه ها و تولید داخل داراست (١٩٨٢ ,Johnson).
دیوید هانت درهمین زمینه می گوید، اصطلاح دولت توسعه خواه که برای اولین بار در اوایل دهۀ ١٩٨٠ ظاهر شد، در واقع از طرف برخی دانشمندان مانند رابرت وید و جانسون در نقد قرائت نئوکلاسیکی از توسعۀ شرق آسیا مطرح شد، که رشد اقتصادی این منطقه را به نیروهای بازار و کمک های آمریکا نسبت می داد (٣ :٢٠٠٩ ,Hundt).
این گذار سریع نیز در تجربۀ توسعۀ کشورهای در حال توسعه در سال های اخیر تنها در دولت های شرق آسیا به طور موفقیت آمیزی رخ داده است که در آن «دولت های توسعه خواه » مهم ترین نقش را ایفا کرده اند.